-15%
«زمانی که هم صحبت فریدا بودم» جلد پنجم از مجموعهی «بچهمحل نقاشها» است. محمدرضا مرزوقی که در دوران کودکی آرزوی نقاش شدن داشته، نوشتن این مجموعه را ادای دِینی به دوران کودکی خود میداند.
چه حالی پیدا میکنی اگر داییات یک کارتن پر از صفحهی گرامافون قدیمی به تو بدهد و اولین جملهای که از صفحه میشنوی این باشد؟
فریدا همیشه میگوید: «من واقعیت خودم رو نقاشی میکنم اما این احمقها فکر میکنن کارهی من خیالیه.»
اینبار خود دایی ابتکار عمل را به دست میگیرد و صفحههایی را که زمانی فریدا به او داده بود تا صدایش را روی آنها ضبط کند در اختیار مانی و باقی بچهها قرار میدهد. با شنیدن صدای نوجوانی داییسامان روی صفحهها، بچهها به ماجرای سفر دایی به مکزیک و رفتنش به خانهی فریدا پی میبرند. در این سفر که لوئیس بونوئل دایی و فریدا را همراهی میکند، به اصرار بونوئل به دل جنگلی عجیب میزنند که درختانش انسان هستند. بعد هم سر از معابد آزتکها درمیآورند و گرفتار اشباح میشوند. اشباحی که در اعتصاب کارگری به سر میبرند و برای همین دست به سیاه و سفید نمیزنند.
0/5
(0 نظر)
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.