یک پتوی بلوطی هم روی کاناپه بود. آن را برداشت و برد توی اتاقش. پتو را دور شانههایش گره زد. شنل خوبی شده بود، اما گرهَش کمی بزرگ بود. قیچی را از کشوی میزش برداشت. بالای شنل را هلالی و درست اندازهی دور گردنش برید. شنل بینقصی از کار درآمده بود. با تکهپارچهی بریدهشده هم یک نقاب برای خودش درست کرد. یک نقاب راهزنی.
0/5
(0 نظر)
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.