(داستان های کلمبیایی،قرن 20م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 211 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
گابریل گارسیامارکز |
سال چاپ |
1401 |
تعداد صفحه |
176 |
بازنویسی |
14020504 |
800,000 ریال
(داستان های کلمبیایی،قرن 20م)
مارکز درباره کتاب «گردباد برگ» که اولین کتابش است میگویند بیش از همه نوشته هایم دوستش دارم. به گمانم بسیاری از کارهایی که بعد از گردباد برگ (توفان برگ) نوشتم از آن مایه گرفته اند. خود انگیخته ترین کار من است و نوشتنش برایم از همه سختتر… تجربه نویسندگی ام در آن زمان از همیشه کمتر بود یعنی از ترفندهای پلید نویسندگی کمتر خبر داشتم. کتابی ناشیانه و شکننده اما در نهایت خودجوشی است و نوعی صمیمیت خام دارد که کتاب های دیگرم از آن بویی نبرده اند. دقیقا می دانم که چطور «گردباد برگ» (طوفان برگ) از گوشه جگرم کنده شد و بر کاغذ نشست. کارهای دیگرم را پخته ام و خوب فلفل و نمک شان زده ام…
ماجرای کتاب از این قرار است که وقتی مردم ماکوندو به در خانه دکتر می آیند این دکتر که رفتار بسیار عجیب و غریبی دارد و سالهاست به طبابت دست نزده از مداوای قربانیان یک شورش سر باز می زند… سال ها بعد دکتر خود را دار می زند و مردم امیدوارند بوی فساد جسدش شهر را پر کند و امیدوارند او در گوشه تنهایی خود بپوسد… داستان از مرگ دکتر شروع می شود و روند زندگیش را در یک فضای آمریکای لاتینی دنبال می کنیم. داستان از زبان سه راوی روایت می شود و صورت ناگهانی و بدون هشداری! با تعویض راوی رو برو می شویم .
در بخشی از داستان «گردباد برگ» می خوانیم: ببینید خانم، برای من فقط کمی علف بجوشانید و بیاورید، انگار که سوپ است… ممه از جایش تکان نخورد. سعی کرد بخندد، اما نتوانست خنده را بیرون بریزد. در عوض رو به آدلایدا کرد. آن وقت آدلایدا هم که لبخند می زد، اما پیدا بود ناراحت است، پرسید: «چه جور علفی دکتر؟» و او با صدای جویده جویده و خست بارش گفت: «علف معمولی خانم. از همان علفی که خر می خورد.»…
وزن | 211 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
گابریل گارسیامارکز |
سال چاپ |
1401 |
تعداد صفحه |
176 |
بازنویسی |
14020504 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.