(داستان های نوجوانان انگلیسی،قرن 21م،مناسب بالای 17سال،بازبینی:سمیه قلندری،نمونه خوان:نازنین نخعی)
0/5
(0 نظر)
وزن | 259 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
مکنزی لی |
سال چاپ |
1402 |
تعداد صفحه |
284 |
بازنویسی |
14030908 |
3,850,000 ریال
(داستان های نوجوانان انگلیسی،قرن 21م،مناسب بالای 17سال،بازبینی:سمیه قلندری،نمونه خوان:نازنین نخعی)
آمورا در طی ماههایی که در بارگاه حضور داشت، بیشتر از تمام عمر لوکی به او جادو آموخته بود. بخشی از تعلیمات آمورا، شامل دروسی میشد که برای تغییر دادن شکل لوکی بلد بود. لوکی هنوز درصدد یادگیری ریزهکاریهای صورت آزگاردیها بود. ولی این استتار، نیازی نداشت دقیق باشد تا اثربخش واقع شود. لباس فرم اعضای آشپزخانه حیاتیترین چیزی بود که باید درست انجام میشد و بهمحض آنکه با تقلید از دو دختر خدمتکار آشپزخانه که در کنارش با سربهزیری راه میرفتند، لباس را بر تن میکرد. بدنش نیز به تبع آن تغییر میکرد تا اندازهی لباس شود. داخل گذرگاه، یک سینی پر از جامهای خالی را از روی میزی کش رفت و در انتهای تالار آنها را بهسرعت زیر یک بشکه پر کرد.
شمایل دختری خدمتکار که برای پادشاه و ملکه نوشیدنی میبرد، باعث شد همانطور که به سمت اتاقخواب پدرش میرفت در راهرو نامرئی به نظر بیاید. تقریبا مطمئن بود اودین به همراه کارنیلا و فریگا به آنجا میگریزد. به احتمال زیاد هنگامی که وارد اتاق میشد، کسی متوجه دختر خدمتکاری نمیشد که فالگوش ایستاده. قطعا نسبت به یک مار که نقشهی اولیهی لوکی بود و تقلیدش از یک آزگاردی آسانتر بود توجه کمتری جلب میکرد. ولی مارها معمولا باعث جلبتوجه میشوند. ثور هر ماری را برمی دارد تا آن را تحسین کند.
لوکی در اتاق خواب پدرش را باز کرد. ولی متوجه شد عصای دو افسر اینهربار که از در نگهبانی میدادند، به شکل ضربدر جلویش است و مانع عبور او شده. به ناگهان ایستاد و نزدیک بود از شدت غافلگیری نوشیدنیها را بریزد. میتوانست پدرش را پشت اینهربار ببیند که در سرسرا روی مبلی فرورفته و پشتش به در بود.
وزن | 259 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
مکنزی لی |
سال چاپ |
1402 |
تعداد صفحه |
284 |
بازنویسی |
14030908 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.