(نمایشنامه آمریکایی،قرن 20م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 108 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
تورنتون وایلدر |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
116 |
بازنویسی |
1,100,000 ریال قیمت اصلی: 1,100,000 ریال بود.990,000 ریالقیمت فعلی: 990,000 ریال.
(نمایشنامه آمریکایی،قرن 20م)
ژنویو وارد میشود. بوسهای بر شقیقۀ پدر میزند و مینشیند.
ژنویو: چه باشکوه. تمام شاخهها قندیل بستن. کم پیش میآد چنین چیزی ببینی.
لوسیا: ژنویو، بعد از کلیسا فرصت کردی کادوها رو تحویل بدی؟
ژنویو: آره، مامان. خانم لوییسِ سالخورده هزاربار تشکر کرد و سلام رسوند. گفت همون چیزیه که میخواسته. چارلز برای من زیاد بکش، زیاد.
رودریک: (برمیخیزد و بهسوی گذرگاه تاریکی میرود.) آمار و ارقام، خانمها و آقایون، نشون میده ما قرص و محکم ایستادهایم، با میانهروی…
چارلز: پدر، اسکیت امروز چطور بود؟
رودریک: من تا نود سالگی زنده میمونم.
لوسیا: فکر نمیکنم اسکیت براش مناسب باشه.
رودریک: (نزدیک گذرگاه تاریکی، مبهوت میماند.) آره، اما… اما… هنوز وقتش نیست!
از گذرگاه تاریکی بیرون میرود.
لوسیا: (آهسته دستی به چشمهایش میکشد.) اون خیلی جوان و باهوش بود، پسرعمو براندون. (برای اینکه گوشهای سنگین براندون بشنود، صدایش را بالا میبرد.) میگم اون خیلی جوان و باهوش بود… هیچوقت پدرتون رو فراموش نکنین، بچهها. اون مرد خوبی بود. اون دوستنداره امروز بهخاطرش ناراحت باشیم و غصه بخوریم.
چارلز: ژنویو، سفید یا سیاه؟ فقط یه برش دیگه، مادر؟
لوسیا: (کلاهگیسی با موهای سفید بر سرش میگذارد.) اولین شام کریسمس تو این خونه رو به خاطر دارم، ژنویو. درست در چنین روزی، بیست و پنج سال پیش بود. مادر بایرد همینجا روی صندلی چرخدارش نشسته بود. به خاطر داشت زمانی رو که سرخپوستها تو این سرزمین زندگی میکردن و زمانی رو که با یه قایق الواری از رودخونه رد شده بودن.
چارلز: نمیتونسته به یاد داشته باشه، مادر.
وزن | 108 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
تورنتون وایلدر |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
116 |
بازنویسی |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.