(داستان های نوجوانان آمریکایی،قرن 21م،تصویرگر:داوود دیبا،بازبینی:نازنین نخعی)
0/5
(0 نظر)
وزن | 464 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
سارا جی.ماس |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
544 |
بازنویسی |
14031111 |
6,690,000 ریال
(داستان های نوجوانان آمریکایی،قرن 21م،تصویرگر:داوود دیبا،بازبینی:نازنین نخعی)
چیزی نمانده بود. خیلی زود این جنگ هم پایان مییافت و پیروز میدان میشدند و نغمهی مرگ در رگهایش خاموش شد.
با اینکه عضلاتش از خستگی فریاد میزدند، بخشی از وجودش نمیخواست این ماجرا تمام شود.
اما وقتی این جنگ تمام میشد چه چیزی برایش میماند؟
هیچ! ایلاید ثابت کرده بود چیزی دیگر برایش نمانده و به وضوح گفته بود عاشق او است اما به این خاطر از خودش متنفر است.
به هرحال خودش هم میدانست لیاقت او را ندارد. زن جوان لیاقت آرامش و شادی را داشت؛ مسائلی که برای لارکن ناشناخته بود. هرچند در سفری که با ایلاید داشت جرعهای از این آرامش و شادی را تا وقتی کار را خراب کرد چشیده بود، حالا خوب میدانست او واقعا برای این احساسات ساخته نشده است. تنها همین میدان نبرد و آواز مرگی که در اطرافش طنین انداخته بود… فقط برای همین کار ساخته شده بود. این تنها چیزی بود که میتوانست از آن لذت ببرد.
کمکم میتوانست کلاهخود طلایی سربازان خاقان و اسبهای آتشین توقفناپذیرشان را ببیند. بسیار بهتر و ورزیدهتر از هر سپاه فانیای بودند که کنارشان جنگیده بود و از بسیاری از سپاهیان فناناپذیر بسیاری قلمروها نیز برتر بودند.
لارکن در اطاعت از آواز مرگ جاری در رگهایش اجازه داد سپرش بر زمین بیفتد. نمیخواست کار را آسان کند، میخواست تک تک ضرباتی را که جان از سربازان دشمن بیرون میکشید، با تمام وجود احساس کند و برایش اهمیت نداشت این کار چه نتیجهای دارد، بههرحال کسی به بازگشت او به دژ اهمیتی نمیداد. پس وقتی ده سرباز والگ همزمان به سمتش هجوم آوردند، پا پس نکشید.
وزن | 464 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
سارا جی.ماس |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
544 |
بازنویسی |
14031111 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.