(سرگذشتنامه فوتبالیست های آرژانتین)
0/5
(0 نظر)
وزن | 244 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
دیگو مارادونا و دیگران |
سال چاپ |
1400 |
تعداد صفحه |
280 |
بازنویسی |
14021220 |
1,950,000 ریال قیمت اصلی: 1,950,000 ریال بود.1,755,000 ریالقیمت فعلی: 1,755,000 ریال.
در انبار موجود نمی باشد
(سرگذشتنامه فوتبالیست های آرژانتین)
به محض رسیدن به آرژانتین، به کمپ تیم ملی و پیش بازیکنان رفتم. بازسازی تیم ملی آغاز شده بود و پروسهی راحتی هم نبود. بچه ها توری را آغاز کرده بودند که با گند مساوی جلوی کلمبیا شروع و با شکوه برد مقابل آلمان، به پایان رسیده بود. به عنوان یک سرباز به تیم ملی آمده بودم و هر جایی که بیلاردو میخواست، آمادهی خدمت بودم. این مرد مصمم به نظر میرسید و من آماده بودم تا پای مرگ، دنبالش بروم.
بازیهای مقدماتی در ونزوئلا شروع شد. راحت بود؟ عمرا! برای ما قرار نبود هیچ چیز راحت باشد. شاید رقیب راحتی داشتیم، ولی آن موقع یازده بازیکن رقیب، تنها حریفمان نبودند. این تنها توصیفی است که حتی امروز میتوانم به زبان بیاورم. داستان این است که به محض فرودمان در سن کریستودول، جمعیت از کنترل خارج شد. پلیس البته حضور داشت، ولی آنها هم ونزوئلایی بودند. مردی دیوانه راهش را از بین جمعیت به سویم باز کرد و به محض اینکه به من رسید، محکم لگدی به زانویم زد. جنتیله، که در جام جهانی 82 آنقدر بد مرا زده بود، هم نمیتوانست محکمتر از این بزند. لنگانلنگان به همراه دکتر رائول مادرو، راهی هتل شدم. همه ترسیده بودند. آن حرامزاده زانویم را دربوداغان کرده بود.
تمام مدت شب قبل از بازی را در رختخواب و با کیسه یخ روی زانویم، گذراندم. تا ساعت 5 صبح خوابم نبرد. اولش فکر میکردم چیزی نیست، ولی رفتهرفته بدتر میشد. برای تکمیل مصیبت هم، در طول آن مسابقهی لعنتی و بقیه بازیها، همه زانوی راستم را هدف میگرفتند. میگویم مسابقهی لعنتی چون برای بردن آن خیلی به زحمت افتادیم؛ همانطور که همیشه میافتادیم. درحالیکه مضطربانه منتظر سوت پایان بودیم، بازی را 3-2 به پایان بردیم.
وزن | 244 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
دیگو مارادونا و دیگران |
سال چاپ |
1400 |
تعداد صفحه |
280 |
بازنویسی |
14021220 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربریدر انبار موجود نمی باشد
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.