(داستان های کودکان آمریکایی،قرن 21م،برنده و نامزد جوایز متعدد ادبی)
0/5
(0 نظر)
وزن | 176 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
کیت دی کمیلو |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
200 |
بازنویسی |
14030710 |
1,800,000 ریال
(داستان های کودکان آمریکایی،قرن 21م،برنده و نامزد جوایز متعدد ادبی)
لولا سر تا پای بورلی را نگاه کرد و گفت: «آره، قشنگ معلومه. چی شد، بالاخره میمونی؟»
بورلی گفت: «میبینی که اینجام. نه؟»
لولا شلنگ را زمین گذاشت و توی کاروان رفت و برای بورلی حوله آورد. بورلی کمی خودش را خشک کرد، بعد روی صندلی تاشوی جلوی کاروان، رو به آفتاب نشست. پوستش از نمک دریا سفت شده بود.
چشمهایش را بست و خوابش برد و خواب یک قبر را دید. بالای قبر ایستاده بود، تویش را نگاه میکرد و دنبال بادی میگشت. نمیتوانست ببیندش. گودال خالی و گود بود، توی خواب فکر کرد: «چرا اینقدر این گودال را گود کندم؟»
وقتی بیدار شد، لباسهایش خشک و سفت بودند و خورشید توی آسمان پایینتر آمده بود. همراه لولا با ماشین به ارزانفروشی دیو رفتند و بورلی سه تا تیشرت و یک شلوار جین و یک جفت دمپایی لاانگشتی خرید.
لولا هم یک دستگاه نانبرشتهکنی خرید.
لولا گفت: «نونبرشتهکنی لازم ندارم. اونی که دارم خوبه. ولی قدیمیه. این یکی نو و براقه. خوشگل نیست؟»
بورلی گفت: «چرا. خوشگله.»
وقتی از ارزانفروشی دیو برگشتند، لولا نانبرشتهکنی را به برق زد و چند تا نان برشته کرد و با آنها ساندویچ تن و پنیر آبشده درست کرد.
وقتی تن و پنیرشان را تمام کردند، وقت رفتن به باشگاه برای دومینو بود.
و بورلی هنوز آنجا بود، نه؟
هنوز توی پارکینگ اسب دریایی بود، با لولا جنکینز.
پس به نظر خودش،
مانده بود.
فعلا.
وزن | 176 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
کیت دی کمیلو |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
200 |
بازنویسی |
14030710 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.