(داستان های کوتاه روسی،قرن 20م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 106 گرم |
---|---|
نویسنده |
میخائیل بولگاکف |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
176 |
نوع جلد |
شمیز |
قطع |
جیبی |
بازنویسی |
1,650,000 ریال
(داستان های کوتاه روسی،قرن 20م)
در به سلول دیگری باز شد و دکتر به همراه بهیار و دو نگهبان وارد شد…
دکتر مودبانه گفت: «اوه، سرناد! اجازه بدید نبضتون رو بگیرم» و دستش را دراز کرد. در همین حین با چشم چپ به بهیار چشمکی زد و با چشم راست به نگهبان.
مرد سفیدپوش لرزید و فرید کشید:
«لعنتی! اعتراف کن، تو الف. پِ. شصت و هشت هستی؟»
«نه، اشتباه میکنید» – دکتر ادامه داد: «من دکتر هستم… دمای بدنتون چطوره؟ زبونتون رو نشون بدید.»
مرد به جای آنکه زبانش را بیرون بیاورد، انگشت شستش را از میان انگشتان وسطی و اشاره به نشانهی «زرشک» به دکتر نشان داد و درحالیکه روی پا خم شده و به سمت او هجوم برده بود، زد زیر آواز:
خانهی اشنیرسون وحشتناک شلوغ است…
دکتر گفت: «پتاسیم بروماید یک قاشق غذاخوری…»
وزن | 106 گرم |
---|---|
نویسنده |
میخائیل بولگاکف |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
176 |
نوع جلد |
شمیز |
قطع |
جیبی |
بازنویسی |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.