خانواده، همیشه برای مگیِ دوازدهساله مهم بوده است. او در رشتهی تیراندازی به اهداف متحرک فعالیت دارد. پدرش مربی و مادرش همواره مشوق او در این مسیر بوده است. اما مادربزرگ مگی به تازگی از دنیا رفته و این اتفاق باعث شده حفرهی عمیقی در زندگیاش ایجاد شود. یکی از راههایی که او برای پر کردن این جای خالی انتخاب کرده، انبار کردن وسایل مختلف است. بعد اضطراب ناشی از یک اتفاق جدید مگی را بیشتر از قبل به انبار کردن وسایل ترغیب میکند؛ آنقدر که دیگر کنترل اوضاع از دستش خارج شده و دلش نمیخواهد هیچکس به جعبههای وسایلش نزدیک شود، به آنها دست بزند یا حتی یکی از آنها را دور بیندازد…
با مگی همراه شوید؛ شاید شما هم به این باور برسید که گاهی دوست داشتن به معنای رها کردن است.
0/5
(0 نظر)
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.