(داستان های ایتالیایی،قرن 20م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 433 گرم |
---|---|
نویسنده | اینیاتسیو سیلونه |
سال چاپ | 1403 |
تعداد صفحه | 454 |
نوع جلد | شمیز |
قطع | رقعی |
بازنویسی |
4,950,000 ریال
(داستان های ایتالیایی،قرن 20م)
کالسکۀ فلکزده با توقف ناگهانی قاطرها یا توی چاله افتادن ِچرخها جیغی میکشد و بستوبندهای چرمی و یراقهای آهنیاش قرچوقورچ راه میاندازند، طوریکه آدم فکر کند، دیگر زمان ِدر رفتن ِقطعی زهوارش فرارسیده. داخل کالسکه خانم دنا ماریا وینچنسآ اسپینآ نشسته. خودش را بهطور اغراقآمیزی میان پتوها و شالهای پشمی گوناگون و دو متکای چپ و راست مغروق ساخته است. دندانهای پیرزن اگر به هم میخورند بهخاطر این یخبندان و سوز و سرماییست که مرتبا از منفذهای چادر چرمی و لای پنجرهها به طرفش شلاق میکشد. به هر دستانداز آهش عالمگیر میشود. فریاد میزند:
«دنآنسیو! لااقل مواظب باش تو جوب نیفتی. مگه کجا میخوای بری؟ کوه قاف؟ خدا به خیر کنه عجب تعهدی! ای مادر مقدسِ رنجکشیده! عجب رسالتی که توی این سنوسال به خودت محول کردی!»
«چشم خانم! چشم. چه ساعتی قراره اونجا باشیم؟ زود که راه نیفتادیم؟ سورتمهسواری ِخانم. اینجا رو ببینین برف گرفته اونم چه برفی!»
«حالا مواظب چاله باش، هوا رو ولش کن دنآنسیو. من بیچاره رو باش خیال میکردم میتونم توی سفر به راحتی بشینم و استخاره کنم! همین که از دهنم فحش و بدوبیراه و کفرگویی بیرون نمیزنه خودش خیلیه!»
«بانو جان این جادۀ یه آدم متدین نیس. یه چالۀ گلآلوده. چطو میتونم چالهها و سنگوکلوخ رو قبلا حدس بزنم؟ تازه وقتی برمیگردیم، زیر این برف، تازه دردها شروع میشه!»
وزن | 433 گرم |
---|---|
نویسنده | اینیاتسیو سیلونه |
سال چاپ | 1403 |
تعداد صفحه | 454 |
نوع جلد | شمیز |
قطع | رقعی |
بازنویسی |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.