آبشرون (حکایت نفت،شوریدگی و شیدایی)

شناسه محصول: 9786222675332 دسته: ,
ویژگی های محصولات
وزن 402 گرم
نویسنده

مهدی حسین

سال چاپ

1403

تعداد صفحه

423

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

بازنویسی

فروشگاه اینترنتی رشد بوک

ارسال سریع و آسان به سراسر ایران
گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا
ضمانت تعویض کالا
هزینه حمل به عهده خریدار
ارسال مستقیم از رشد بوک
قیمت کالا:

4,350,000 ریال

ضمانت بازگشت کالا کتاب رشد
پشتیبانی رشد بوک
ضمانت اصل بودن کالا
پرداخت کارت به کارت کتاب رشد
بررسی فنی

(داستان های ترکی آذربایجانی،قرن 20م)

0/5 (0 نظر)

هنگامی که قطار مسافربری با ‏سرعت به باکو نزدیک می‏شد، روشنایی‏های امتدادیافتة شهر تا چشم‌انداز خوشه‏خوشه می‏درخشید. ستارگان چشمک‏زن نیز گویی از ژرفای آسمان آبی با غبطه و حسرت به شهر مژه می‏زدند.
جمیل با تکیه به هرة پنجرة واگن، رو به طاهر که در کنارش ایستاده بود، چشم‌انداز پیش رو را نشان داد:
ـ نگاه کن، منظور من این ستاره‏ها بود… می‏بینی؟
طاهر برای نخستین بار به باکو می‏رفت، او، شاید پیش از همه به هرة پنجره تکیه داد و از دور به سواد شهر نگریست. دلش به‏ گونة شگرفی می‏تپید، گویی می‏خواست سینه‌اش را بشکافد و بیرون بزند. تاکنون جز روستای کوچک، زیبا و خوش‏نمایشان که مانند آشیانة عقاب در ستیغ کوه‏ها قرار داشت، جایی را ندیده بود. طاهر هرقدر به شهر بزرگی می‏نگریست که در میان روشنایی ستارگان شناور بود، چشمانش از شگفتی وق می‏زد. اما چون باکو واضح دیده نمی‏شد، با ناشکیبایی از جمیل پرسید:
_ پس قاراشهر کو؟ بائیل کجاست؟
جمیل با دست طره‏های شبگون و وزکرده‌اش را شانه کرد و با دیگر دستش دوردست‏ها را قراول گرفت:
_ ببین، آن‏طرف قاراشهر، این‏طرف هم بائیل است… اما حیف که از اینجا به خوبی دیده نمی‏شود.
هنگامی که جمیل مناطقی را با بی‏میلی نشان داد، طاهر با آزردگی بازوی او را گرفت، شانة سبزرنگ از دست جمیل به زمین افتاد و دو تکه شد. او با آگاهی از رفتار نسنجیدة خود سرخ شد، تکه‏های شانه را برداشت و گفت:
_ ببخشید!
جمیل نیز با بی‌اعتنایی لبخند زد، تکه‏های شانه را گرفت و گفت:
_ تنت سلامت! بهتر که دو تکه شد. یکی‏ش مال تو و یکی‏ش هم مال من

جدول مشخصات
وزن 402 گرم
نویسنده

مهدی حسین

سال چاپ

1403

تعداد صفحه

423

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

بازنویسی
محصولات مشابه
نظرات کاربران

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “آبشرون (حکایت نفت،شوریدگی و شیدایی)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما باید وارد حساب خود شده باشید تا قادر به اضافه کردن تصاویر در نظرات باشید.