من جان تیلور هستم. در نایت ساید متولد شدم و در همین شهر زندگی می کنم. جایی که می توان به هر آنچه ممنوع است، دسترسی داشت و تاوانش را هم پرداخت. جایی که شب هیچ وقت صبح نمی شود. من یک کارآگاه خصوصی هستم و استعدادی دارم که با آن می توانم هر چیز گمشده ای را پیدا کنم. هیچ محدودیتی در کار نیست. چشم سوم من همه جا را می بیند.

پس از نجات نایت ساید از ویرانی که مادر مرموز و فراطبیعی ام عاملش بود، دوباره به زندگی روزمره بازگشته ام. این بار یکی از مرموزترین چهره های نایت ساید مرا فراخوانده تا نوه گمشده اش را بیابم. قاعدتا نباید کار سختی باشد، اما دخترک جایی گم شده که نیرویی پنهان مانع از باز شدن چشم سوم ام شده است…

من «جان تیلور» هستم. در «نایت ساید» متولد شدم؛ شهری که چند صد متر زیر زمین در مرکز لندن مخفی شده است. جایی که همیشه ساعت شکار است. جایی که خدایان و هیولاها در کنار هم قدم می زدند. جایی که برای هر سوالی، می توان جوابی یافت، به شرط پرداخت قیمت. مدتی اینجا نبودم، اما برگشتم تا کاری را که خوب بلدم انجام دهم: پیدا کردن هرچیز، گمشده یا ربوده شده، واقعی یا خیالی…

مجموعه 12 جلدی داستان های «نایت ساید» شامل ماجراهایی است که در عین پیوستگی، داستان ها خطوط جدا از هم دارند. داستان های این مجموعه در یکی از شهر های لندن اتفاق می افتد که نام «نایت ساید» را بر روی آن نهادند، قلب سیاهی که در میانه لندن است. روایت اول شخص کتاب به نوعی است که گویی جان تیلر (شخصیت اول کتاب) که یک کارگاه خصوصی است و به کمک هدیه ای که از طرف شب دارد، می تواند هر چیزی را پیدا کند، در حال تعریف خاطرات گذشته خود است. مجموعه در اصل یک خط اصلی دارد که ماجرای کشفِ ماهیت مادر جان تیلر است، اما نویسنده با زیبایی این خط اصلی را در حاشیه داستان ها قرار می دهد و برای هر داستان یک موضوع اصلی دیگر در نظر می گیرد.