بوخارین (انقلاب بالشویکی)
قیمت اصلی: 3,500,000 ریال بود.3,150,000 ریالقیمت فعلی: 3,150,000 ریال.باشگاه قتل پنجشنبه
قیمت اصلی: 3,350,000 ریال بود.3,015,000 ریالقیمت فعلی: 3,015,000 ریال.احساس کردم چیزهای بیشتری دربارهی برنارد هست که باید بفهمم؛ شکافی هست که باید برطرف شود. تفاوت بین تنهابودن و تنهاماندن را میدانم، و برنارد تنها مانده است. علاج دارد. من جذب آوارهها میشوم. گری آواره بود؛ همان لحظهای که دیدمش فهمیدم. همیشه شوخ، همیشه باهوش، ولی همیشه آواره و دنبال خانه؛ چیزی که من به او دادم و او هم در عوض خیلی چیزهای بیشتری به من پس داد. آخ، جویس، اینجا برای آن مرد دوستداشتنی کاملا مناسب بود.
دارم مثل برنارد پرحرفی میکنم، نه؟ خفهخون بگیر جویس. حالا اشکهای حسابی مزخرف آمدهاند. میگذارم بریزند. اگر آدم هرازگاهی گریه نکند، کارش به جایی میکشد که همیشه گریه خواهد کرد.
قتل عام (هفت نشانه 2)
قیمت اصلی: 1,600,000 ریال بود.1,440,000 ریالقیمت فعلی: 1,440,000 ریال.مسخ تاریخ (مجموعه آثار کیومرث کیاست)،(گلاسه)
قیمت اصلی: 6,000,000 ریال بود.5,400,000 ریالقیمت فعلی: 5,400,000 ریال.بچه خرابه ها
1,800,000 ریالپسر چیزی را که آن بیرون میدید، باور نمیکرد. همهجا آتش بود و تا جایی که چشم کار میکرد نه خانهای دیده میشد و نه خیابانی؛ فقط شعلههای آتش و باقیمانده دیوارها رو به آسمانی سیاه بود. خورشید فقط از پشت ابرهایی از دود دیده میشد. روزی بدون نور و به داغیِ آتش بود. در میانِ همه آن ویرانهها هم مردگان افتاده بودند؛ بدنهای زغالشدهای که از شدت سوختگی، کوچک و غیرقابل شناسایی شده بودند.
چرچیل قهرمان پیش بینی ناپذیر
قیمت اصلی: 3,500,000 ریال بود.3,150,000 ریالقیمت فعلی: 3,150,000 ریال.دائو دجینگ
قیمت اصلی: 2,200,000 ریال بود.1,980,000 ریالقیمت فعلی: 1,980,000 ریال.کتابفروشی نویسندگان فقید
قیمت اصلی: 3,800,000 ریال بود.3,420,000 ریالقیمت فعلی: 3,420,000 ریال.در عین حال:رمان نویس و استدلال اخلاقی
قیمت اصلی: 2,500,000 ریال بود.2,250,000 ریالقیمت فعلی: 2,250,000 ریال.سلاخ خانه شماره پنج
قیمت اصلی: 2,800,000 ریال بود.2,520,000 ریالقیمت فعلی: 2,520,000 ریال.انقلابی ها جاودانه اند (در گفت و گو با ژرژ مالبرونو)
2,800,000 ریالیک سال بعد دوباره دستگیر و به زندان المزّه دمشق برگشتم. اتهامی که به من وارد شد رهبری سازمانی بود که خواستار بازگشت به جمهوری متحد عربی بود. آن زمان من و همسرم حوالی نیمهشب از خانه خارج شدیم تا وضعیت چند تن از رفقایمان را پیگیری کنیم. نیروهای امنیتی همه افرادی را که به مقر جوانان جنبش رفته بودند محاصره و دستگیر کردند. داشتم برای دیدن رفقا از پلههای آپارتمانشان بالا میرفتم که دستگیر شدم. برای نیروهای امنیتی شکار بسیار ارزشمندی بودم. همسرم، هیلدا، نُهماهه باردار بود، اما او شجاعانه در مقابل دستگیریم مقاومت کرد. در آن لحظههای حساس از او خواستم که سریع برود به خانه و تمام اسناد مربوط به فعالیتهایمان را مخفی کند. با اینکه شب بود و دیروقت، اما هیلدا خیلی سریع این کار را انجام داد. حدود یک ساعت بعد، مأموران امنیتی مرا به خانه بردند و تمام اتاقها را بازرسی کردند. اما چیزی نیافتند. به وجود هیلدا که خیلی سریع اسناد را مخفی کرده بود افتخار کردم و مطمئن شدم که میتوانم در شرایط سخت روی همسرم حساب کنم.