دختر پرتقالی
قیمت اصلی: 1,500,000 ریال بود.1,350,000 ریالقیمت فعلی: 1,350,000 ریال.این یک فرشته است (بر اساس سرگذشت واقعی ملیکا کانطوری)
قیمت اصلی: 4,000,000 ریال بود.3,600,000 ریالقیمت فعلی: 3,600,000 ریال.تویی در من
قیمت اصلی: 6,800,000 ریال بود.6,120,000 ریالقیمت فعلی: 6,120,000 ریال.ببار بارون
قیمت اصلی: 6,800,000 ریال بود.6,120,000 ریالقیمت فعلی: 6,120,000 ریال.حوالی کیلومتر دوازده
قیمت اصلی: 6,200,000 ریال بود.5,580,000 ریالقیمت فعلی: 5,580,000 ریال.چشم از ماشینهای در رفتوآمد در خیابان گرفت و بیحوصله کتابی که به تازگی خریده بود را ورق زد. موضوع کتاب زیادی برایش آشنا بود؛ انگار کتاب را کسی از روی زندگی خودش نوشته بود. کتاب هم دخترک عاشق داشت و مرد زخمخورده و بداخلاق؛ کتاب هم ارتباط ازهمگسسته شده داشت و دل شکسته؛ کتاب هم درست مثل زندگیاش روایت رابطهی نیمبند داشت؛ اما غیرواقعی بود! حداقل از نظر نهال غیرواقعی بود. مرد کتاب دلزده بود اما به پای حرفهای دخترک مینشست؛ مرد کتاب دلش میرفت برای موهای مواج دختر؛ مرد کتاب نرم میشد؛ دلش به رحم میآمد؛ یاد دوران تبدار عاشقیاش میافتاد؛ مرد کتاب واقعی نبود.
مرد واقعی، مرد زندگی نهال بود. به پای حرف نمینشست؛ چیزی دلش را نمیبرد؛ نرم نمیشد؛ دلش به رحم نمیآمد؛ یادش نمیافتاد که روزی عاشق بوده…
کتاب را نخوانده بست. حوصلهاش نمی کشید داستان غیرواقعی بخواند. به دخترک داستان حسودی میکرد.
کتاب را کناری گذاشت و از روی صندلیای که کنار پنجره گذاشته بودش بلند شد…
دلش تنهایی بیشتر از این را نمیخواست؛ دوست داشت شبیه دخترک داستان باشد.
چه میشد اگر سر به سر کیهان میگذاشت؟
چه میشد اگر کمی دلبری میکرد؟
نهال که تابهحال امتحان نکرده بود… شاید دل کیهان هم میرفت برای موهای بلند. مرد بود دیگر… میشد بیتوجه باشد به ظرافتهای زنانه؟ سابقه بدی هم که نداشت در این زمینه… تجربه به نهال ثابت کرده بود که مردش چقدر…
دختری در قطار
قیمت اصلی: 4,000,000 ریال بود.3,600,000 ریالقیمت فعلی: 3,600,000 ریال.زمانه زندان من است
قیمت اصلی: 4,400,000 ریال بود.3,960,000 ریالقیمت فعلی: 3,960,000 ریال.پروانه میشود
قیمت اصلی: 2,800,000 ریال بود.2,520,000 ریالقیمت فعلی: 2,520,000 ریال.بعضی آدمها واسه یه سری چیزا آفریده نشدن، من همیشه بهشون میگم زور نزن، توی تیم یه پسری بود اسمش شاهرخ، با پارتیو پولو چه میدونم هزار تا کوفتو زهرمار، اومد خودشو جا کرد توی تیم، باباش ازون کله گندههای مملکتی بود، خلاصه اومد توی تیمو هی گند زد، هی مربی بهش گفت اینطوری بازی کن، اونطوری بازی کن، هی گند زد، هی خرابکاری کرد، یه روز کلافه شدم، رفتم کشیدمش یه گوشه گفتم فلانی بعضی از آدمها واسه یه سری از چیزها آفریده نشدن، زور نزن، زور میزنی از یه ور دیگهات میزنه بیرون، گند میزنی به همهجا، همینی که هستی بمون.
لبهایم را روی هم فشردم. میدانستم منظورش از تک تک جملاتی که بر زبان میآورد، من هستم.
البرز همچنان ادامه داد:
-واسه چیزی که نمیتونی خودتو به آبو آتیش نزن، بهش گفتم تو شاید بتونی سر کوچه با دوستات فوتبال بازی کنی، ولی اینجا تو این تیم معروف نمیتونی خودتو بکشونی بالا، از این بیشتر نمیشی، حالا میرسیم به تو، بتی تو هم مثه شاهرخ، زور نزن واسه چیزی که حسابی گند میزنی، میدونی چرا؟
زل زدم به داشبورت ماشین. البرز بازویم را تکان داد:
-میدونی چرا بتی؟
سرم را به نشانهی نه تکان دادم و بینیام، را پرصدا بالا کشیدم.
-واسه اینکه داری روی یکسری مسائل الکی پافشاری میکنی. تو اصلا مگه تا حالا رساله خوندی؟ از کجا میدونی حرومه یا نه.
شب پر ستاره
قیمت اصلی: 2,950,000 ریال بود.2,655,000 ریالقیمت فعلی: 2,655,000 ریال.سایلس مارنر
قیمت اصلی: 2,700,000 ریال بود.2,430,000 ریالقیمت فعلی: 2,430,000 ریال.طبق معمول به پناهگاه همیشگیاش رفت، با این امید که بخت پیشبینی نشدهای، شانس خوبی به دست بیاورد تا او را از عواقب ناخوشایند در امان نگه دارد، شاید حتی این دوروییاش را با گفتن ملاحظه و احتیاط، توجیه کند و در این نقطه از اعتماد، گادفری را میتوان مردی با تراز قدیمی نام برد. خوششانسی، به نظر من، خداوند همهی مردانی است که به جای تبعیت از قانون و قاعدهای که به آن اعتقاد دارند فقط اندیشههای خودشان را دنبال میکنند. حتی مرد مبادی آداب این روزها را هم به وضعیتی میرساند که از گفتن این باور شرمگین باشد. ذهنش را روی تمام چیزهای ممکن متمرکز کرد که ممکن است او را به نتایج قابل اعتماد روانه کند. اعتقاد به شانس، اجازه میدهد تا انسان بیش از درآمدش رویاپردازی کند، یا از کاری که حقیقتا به او دستمزد و پول میدهد، شانه خالی کند و بعد از مدتی فرد متوجه میشود که در رویای آدم خیری است، خیر سادهلوحی که اجازه دهد تا او با گول زدنش از سهم او استفاده کند، حالت احتمالی در ذهن در افراد خیالی که هنوز در دسترس نمیباشند. اجازه میدهد تا فرد نسبت به مسئولیتهایش در محل کار اهمال بورزد و ناچارا در خودش اینگونه جا میاندازد که کارهای انجامنشده ممکن است ناگهان به بیاهمیتترین کارهای ممکن تبدیل شوند. باعث میشود تا فرد به اعتماد دوستانش خیانت کند و او به فریبکاریهای درهم و پیچیدهای که شانس نام دارد، عشق ورزد و این امید را به او دهد که دوستانش هیچگاه از خیانت او باخبر نخواهند شد. شانس به او این اجازه را میدهد تا هنر معرفت را رها کند تا شاید بتواند پادشاهی ادعایش را که هیچ طبیعتی او را به آن فرانخوانده بود، ادامه بدهد و مذهب بیخطایش را عبادتی از طرف شانس مبارک بداند، که آنقدر به او ایمان میآورد که گویی آن تنها خالق موفقیتهای او است.