نمایش 9 12

نویز (نقصی در قضاوت انسان)

3,750,000 ریال

خیلی از کارشناسان در شرکت‌های بزرگ اجازه دارند قضاوت‌هایی کنند که شرکت مقید به تبعیت از آن است. برای نمونه، این شرکت بیمه‌گرهای زیادی را استخدام می‌کند که حق بیمه ریسک‌های مالی را برآورد می‌کنند، مثل بیمه بانک در مقابل ضرر ناشی از کلاهبرداری یا سواستفاده مالی کارکنان. همچنین شرکت بیمه تعداد زیادی کارشناس خسارت را در استخدام خود دارد و آن‌ها هزینه خسارت‌های آتی را پیش‌بینی می‌کنند و در صورت بروز اختلاف با مدعی‌خواهان خسارت وارد مذاکره می‌شوند.
هر شعبه بزرگ چندین بیمه‌گر با کفایت دارد. وقتی از شرکت برآورد هزینه می‌خواهند، هر کسی که تصادفا حاضر باشد مسئولیت می‌یابد تا آن را آماده کند. در نتیجه، بیمه‌گر خاصی که برآورد حق بیمه را تعیین می‌کند به قید قرعه انتخاب می‌شود.
رقم دقیق برآورد هزینه، پیامدهای قابل توجهی برای شرکت دارد. حق بیمه بالا در صورتی که پذیرفته شود مزیت است، اما چنین حق بیمه‌ای ریسک از دست دادن مشتری را به همراه دارد. حق بیمه پایین احتمال پذیرفته شدن بیشتری دارد، اما منفعت آن هم برای شرکت کمتر است. برای هر سطح ریسک، مبلغ گلدیلاکسی وجود دارد که دقیقا مناسب است- نه خیلی زیاد و نه خیلی کم- و احتمالش زیاد است که میانگین قضاوت گروه بزرگی از کارشناسان چندان از این رقم گلدیلاکس دور نباشد. مبلغی که از این رقم بالاتر یا پایین‌تر باشد هزینه بر است- به‌این‌ترتیب بی‌ثباتی قضاوت‌های نویزی به اصل موضوع آسیب می‌زند.
کار کارشناسان تعیین خسارت نیز بر وضع مالی شرکت تاثیر می‌گذارد. برای مثال، فرض کنید یک کارگر بیمه شده ادعا می‌کند که دست راستش در یک حادثه صنعتی برای همیشه از کار افتاده است. کارشناس تعیین خسارت در این پرونده هم به همان شیوه‌ای انتخاب شده که بیمه‌گرها مامور می‌شدند؛ یعنی صرفا چون بر حسب تصادف حاضر بوده است.

یادگیری یادگیری (راهنمای موفقیت تحصیلی با مطالعه کمتر)

قیمت اصلی: 2,500,000 ریال بود.قیمت فعلی: 2,250,000 ریال.

روان شناسی ملال (شرح بی حوصلگی های انسان)

2,400,000 ریال

ملال عبارت است از احساس ناخوشـایند خواسـتن، امـا ناتوانـی درمشـارکت و انجـام دادن یک عمل رضایت‌بخـش. ملال را وقتـی احسـاس می‌کنیـم کـه می‌خواهیم ظرفیـت ذهنیمان را بـه‌کار بگیریم، امـا قـادر بـه ایـن کار نیسـتیم و ذهنمـان بدون اسـتفاده رها می‌شـود. اینکه مـا هیجاناتمان را حـس می‌کنیـم موضوعـی کاملا پذیرفته‌شـده اسـت، امـا اغلـب توجـه نمی‌کنیـم کـه افکارمـان را نیـزحـس می‌کنیـم. در واقـع همین مطلب اسـت کـه در این کتـاب راجع‌به آن صحبـت می‌کنیـم. قضیـه ایـن نیسـت کـه درباره چـه موضوعی فکـر می‌کنیم، بلکه مسـئله چگونگـی فکـرکـردن ماسـت، حس مثبت ناشـی ازدرک آسـان یک مطلـب را درهنگام مطالعـه درنظـر بگیریـد یـا احسـاس قـرارگرفتـن در مـرز حـل کـردن یـک معمـا را، یـا حس جـذب شـدن درکاری کـه باعـث می‌شـود از خوشـی متوجـه گـذر زمان نشـویم. درمقایسـه وقتـی کـه مجبوریـم دسـت بـه تقلای ذهنی بزنیـم، همه امور برای‌مان اسـف‌بار می‌شـود. ما اولیـن کسـانی نیسـتیم کـه ملال را بـه‌عنوان احساسـی درمورد فکرکـردن تعریف می‌کنیم؛ ایـن ایـده ریشـه دراظهـارات تئـودور وایتـز دارد کـه معتقـد بـود ملال ناشـی ازگسسـت جریـان فکـر اسـت.
اخیرا جین همیلتون و همکارانش اعلام کردند که ملال حاصل عمل پردازش اطلاعات «شناختی» هنگام توجه است.

قوانین روزانه (366 کاوش ذهنی درباره قدرت،اغواگری استراتژی،چیرگی و سرشت انسان)

4,500,000 ریال

نیاز استاد را پیدا کنید
در سال 2006 با جوان نوزده ساله‌ای به نام رایان هالیدی آشنا شدم. او طرف‌دار کتاب‌هایم بود و پیشنهاد داد تا دستیار تحقیق من باشد. قبل از او هر دستیار تحقیقی که استخدام می‌کردم، به‌دردنخور از آب در می‌آمد. مشکل این بود که هیچ کدام از آن‌ها نحوه تفکرم را درک نمی‌کردند. از همان ابتدا، یکی از توانمندی‌های رایان این بود که خیلی خوب شیوه تفکرم را می‌فهمید، اینکه چه کتاب‌هایی را دوست دارم و دنبال چه قصه‌هایی می‌گردم. او مدت‌ها قبل از آشنایی از نزدیک برای شناخت من وقت گذاشته بود. رایان صرفا به عنوان طرف‌داری که دوست داشت از فرایند کارهایم سر در بیاورد، کتاب‌هایی را که در قسمت منابع ذکر کرده بودم می‌خواند تا به منابع اصلی و مورد استفاده من دسترسی داشته باشد. او نحوه شکل‌گیری کتاب‌های مرا مهندسی معکوس می‌کرد و می‌دانست دنبال چه هستم و می‌خواهم چه بگویم. رایان به جای دو برابر کردن کارم تلاش کرد که بفهمد چه چیزی بیشترین فایده را برایم دارد. به کمک او در وقتم صرفه‌جویی کردم. علاوه بر این، آن زمان در زمینه حضور در دنیای مجازی مشکل داشتم. رایان گفت که می‌تواند در این زمینه مرا یاری کند. او برای راه‌اندازی وب سایت به من کمک کرد. همچنین بخشی از بازاریابی کتاب‌هایم را انجام داد. رایان واقعا در زمینه اینترنت مهارت زیادی داشت. من که آن زمان در اواخر دهه چهارم زندگی‌ام بودم، به اندازه او روی اینترنت تسلط نداشتم. البته در کار با اینترنت خوب بودم، اما در مقایسه با رایان آن قدرها هم قوی نبودم. او این مشکل را از روی دوشم برداشت. ضمنا از آنجایی که رایان می‌خواست نویسنده شود، من در پرورش مهارت‌های تحقیق و نویسندگی کمکش کردم و از سیر تا پیاز نوشتن یک کتاب را برایش توضیح دادم. همچنین روش کارت یادداشت را که خودم ابداع کرده بودم و رویش تسلط داشتم به او یاد دادم. به این ترتیب، رایان به تدریج به نویسنده کاملا موفقی تبدیل شد.

جست و جوی معنا (ششمین مرحله از سوگ)

قیمت اصلی: 1,590,000 ریال بود.قیمت فعلی: 1,287,900 ریال.

معنا چگونه است؟ خب، معنا می‌تواند در اشکال متعددی نمود یابد؛ مثلا در قالب دستیابی به احساس قدردانی از مجالی که افراد با عزیز ازدست‌رفته‌شان سپری کرده‌اند یا یافتن راه‌هایی برای گرامیداشت و تکریم عزیز ازدست‌رفته یا درک کوتاهی عمر و ارزشمندی زندگی و بدل ساختن آن به سکوی پرشی به سوی تغییر یا تحولی عمده.
کسانی که قادر به یافتن معنا هستند در قیاس با آنان که در این امر توفیقی نمی‌یابند، راحت‌تر دوران سوگواری‌شان را سپری می‌کنند و با احتمال کمتری در یکی از پنج مرحله سوگ گیر می‌افتند. گیر افتادن در مراحل سوگ می‌تواند در اشکال متفاوتی نمود یابد؛ از جمله افزایش (یا کاهش) ناگهانی وزن، اعتیاد به مواد مخدر یا الکل، خشم حل‌نشده، ناتوانی در شکل‌دهی به رابطه‌ای تازه یا متعهد ماندن بدان به‌سبب ترس از متحمل شدن فقدانی دیگر. افراد گیرافتاده در رنج فقدان ممکن است به اندازه‌ای غرق احساسات ناشی از آن شوند که فقدان به کانون زندگی آن‌ها بدل شود، به نحوی که تمامی احساسات، اهداف و جهت‌گیری‌های دیگر زندگی‌شان را از دست بدهند. گرچه نمی‌توان تمامی مشکلات و ضعف‌ها را به گیر افتادن در فقدان نسبت داد، تقریبا همیشه ارتباطی میان این دو وجود دارد.
سوگ به‌غایت نیرومند است و امکان دارد انسان به‌راحتی در درد گیر بیفتد و در حالت غم، خشم یا افسردگی باقی بماند. سوگ قلب انسان را تصرف می‌کند و ظاهرا اجازه رهایی را بدان نمی‌دهد. اما چنانچه ما بتوانیم در غیرمنطقی‌ترین فقدان‌ها هم معنایی بیابیم، قادر خواهیم بود به مرحله‌ای فراتر از گیر افتادن قدم بگذاریم. حتی وقتی بدترین شرایط حاکم هستند، نیز قادر خواهیم بود بهترین نسخه خود را از دل آن بیرون بکشیم. ما می‌توانیم به رشد خود ادامه دهیم و راه‌هایی برای برخورداری از زندگی خوب و حتی شاد پیدا کنیم؛ می‌توانیم به شکلی از زندگی غنی‌شده از درس‌ها و عشق فرد متوفی دست یابیم.

تفکر سریع و کند

4,950,000 ریال

تعامل میان این دو سیستم یکی از موضوعاتی است که به مراتب در این کتاب تکرار شده است و شاید ذکر خلاصه‌ای از این داستان خالی از لطف نباشد. در داستانی که تعریف می‌کنم سیستم‌های 1 و 2 در زمان بیداری ما فعال هستند. سیستم 1 به طور خودکار اجرا می‌شود و سیستم 2 معمولا در حالت استراحت و تلاش حداقلی قرار دارد و فقط بخشی از ظرفیت آن درگیر می‌شود. سیستم 1 به طور مداوم پیشنهادهایی را به سیستم 2 ارائه می‌کند که ممکن است شامل برداشت‌ها، شهودها، قصدها و احساسات مختلف باشد. در صورت تأیید سیستم 2، برداشت‌ها و شهودها به باور، و محرک‌ها به اقدامات ارادی تبدیل می‌شوند. وقتی کارها به خوبی پیش می‌رود – که در بیشتر مواقع همین‌طور است – سیستم 2 پیشنهادات سیستم 1 را بدون تغییر یا با اعمال تغییرات جزئی قبول می‌کند. یعنی شما به طور کلی برداشت‌های خود را باور می‌کنید و مطابق میل خود عمل می‌کنید و این خوب است – البته معمولا خوب است. وقتی سیستم 1 با مشکلی مواجه می‌شود، سیستم 2 را برای پشتیبانی فرا می‌خواند. سیستم 2 پردازش دقیق‌تر و جزئی‌تری انجام می‌دهد تا شاید بتواند مشکلی را که در آن لحظه بروز پیدا کرده است، حل وفصل کند. سیستم 2 وقتی به کار می‌افتد که سیستم 1 برای مسئله پیش‌آمده هیچ پاسخی نداشته باشد. احتمالا چنین موقعیتی را در مواجهه با مسئله حاصل ضرب 17× 24 تجربه کرده باشید. هر جا غافلگیر می‌شوید، می‌توانید تا حدودی توجِه آگاهانه خود را احساس کنید. سیستم 2 وقتی فعال می‌شود که تشخیص دهد رویدادی با مدل پیشنهادی سیستم 1 از جهان در تناقض است.

قدرت پشیمانی (چگونه نگاه به گذشته باعث پیشرفتمان می شود)

1,850,000 ریال

فلسفه ضدپشیمانی که در ترانه‌ها گنجانده شده و روی پوست نقش بسته است و حکیمان آن را پذیرفته‌اند، آن‌قدر بدیهی به‌نظر می‌آید که کمتر در مورد دلایل درستی آن بحث شده است و فقط بیان می‌شود. چرا دنبال درد باشیم درحالی‌که می‌توانیم از آن اجتناب کنیم؟ چرا وقتی می‌توانیم در پرتوهای مثبت‌‌اناندیشی حمام آفتاب بگیریم، ابرهای بارانی را فرابخوانیم؟ چرا از کاری غمگین باشیم که دیروز انجام داده‌ایم، درحالی‌که می‌توانیم درباره احتمالات نامحدود فردا رویاپردازی کنیم؟
این جهان‌بینی، بیشتر از حقیقت و منطق، برمبنای احساسات است. اگرچه درست و قانع‌کننده به نظر می‌رسد، یک عیب نه چندان کوچک دارد: کاملا اشتباه است.
آنچه افراد ضدپشیمانی ترویج می کنند طرحی برای یک زندگی خوب نیست. آن‌ها مزخرف می‌گویند. (بابت این کلمه معذرت می‌خواهم، اما آن را به دقت انتخاب کرده‌ام.)
پشیمانی خطرناک، غیرعادی یا انحراف از مسیر ثابت خوشبختی نیست. پشیمانی سالم، فراگیر و بخشی جدایی‌ناپذیر از انسان بودن است. پشیمانی ارزشمند است، شفاف‌سازی و راهنمایی می‌کند. درست است، نباید روحیه ما را خراب کند، اما می‌تواند باعث ارتقاء وضعیت ما بشود.
این یک توهم بیهوده خودساخته برای ایجاد احساس دلگرمی در دنیایی سرد و بی‌احساس نیست. این یافته دانشمندان طی بیش از نیم قرن تحقیق است.
این کتاب درباره پشیمانی است. پشیمانی احساس غم‌انگیزی است در مورد اینکه اگر در گذشته این‌قدر انتخاب بد نمی‌کردید، این‌قدر تصمیم اشتباه نمی‌گرفتید یا این‌قدر احمقانه رفتار نمیýکردید، حال بهتر و آینده روشن‌تری داشتید. در طول سیزده فصل بعدی، امیدوارم پشیمانی را با نگاهی جدی دریابید و یاد بگیرید که چگونه از قدرت این تغییر نگاه به عنوان یک نیروی مفید استفاده کنید.
ما نباید به صداقت کسانی شک کنیم که می‌گویند از کار خود پشیمان نیستند. در عوض، باید آن‌ها را بازیگرانی در نظر بگیریم که نقشی بازی می‌کنند؛ آن‌قدر زیاد و آن‌قدر عمیق بازی می‌کنند که این نقش برای خودشان هم واقعی شده است. چنین خودفریبی روان شناسانه‌ای رایج است. گاهی اوقات حتی می‌تواند رفتار سالمی باشد. اما این رفتار اغلب بازدارنده افراد از انجام دادن کارهای دشوار -دلیل اصلی رضایت واقعی- است.