نمایش 9 12

50 تمرین ریتم خوانی دو صدایی (سطح متوسط)

200,000 ریال

تمرین‌های دو بخش خوانی باید به صورت زیر انجام شوند:
نت‌های نوشته شده در کلید سل (پنج خط بالا) را با صدای بلند بخوانید و یا به وسیله پیانو بنوازید و به صورت هم‌زمان خط دوم (ریتم نوشته شده بر روی یک خط) را با دست ضربه بزنید.
بدیهی است که می‌توان به جای کلید سل، تمرین‌ها را کلیدهای دیگر (کلید فا یا دو) به همان روش ذکر شده انجام داد.
نیکول فیلیبا

کتاب های دامیز (پخت نان و شیرینی)

4,200,000 ریال

تصمیم گرفته‌اید نان و شیرینی خانگی بپزید؟ تبریک می‌گوییم! احتمالا گاهی سعی هم کرده‌اید، اما اعتماد به نفس کافی ندارید یا اینکه نتیجه‌ی تلاش‌هایتان موفقیت‌آمیز نبوده است. شاید هم فقط به دنبال یافتن پاسخ پرسش‌هایتان هستید. در‌هر‌حال، این کتاب شروعی خوب برای کسب اطلاعات ضروری درباره‌ی پخت نان و شیرینی‌های خانگی است. خواهید دید که به‌زودی به سوی حرفه‌ای شدن، گام بر می‌دارید.
پخت نان و شیرینی از بسیاری جهات، نوعی امتیاز است. اولین و مهم‌ترین امتیاز، به دست آوردن توانایی تهیه‌ی مواد لازم و حق انتخاب مواد مصرفی است. شما دیگر مجبور به خوردن آلژینات آمونیم، دی سدیم گوانیلات و صمغ گوار موجود در کیک‌های آماده نخواهید بود. نان‌های مصرفی‌تان، بدون ماده ی ضد کپک سدیم پروپیونات و کیک‌های میوه‌ای، بدون استفاده از هپتیل پارابن، تهیه خواهند شد. به دنیای کره، شکر، آرد و وانیل خوش آمدید.
بدون تردید، توانایی تبدیل این مواد به محصولات خوشمزه‌ای مثل کیک و بیسکویت‌های لذیذ که هرکسی عاشق آن‌هاست، هم سبب رضایت خودتان می‌شود و هم با سهیم کردن دیگران در این لذت، احساسات قلبی‌تان را به آنان ابراز می‌کنید. درست مانند روش‌های پخت تازه‌ای که انگار می‌گویند «شما برای ما بسیار خاص هستید.» شما با صرف وقت گران‌بهایتان برای درست کردن خوراکی‌های سالم و مورد علاقه‌ی دیگران، نه تنها آنان را غرق غرور می‌کنید که به شکل دلنشینی با پیشکش کردن نان تازه‌ی خانگی، به همسایه‌ی جدید خوشامد می‌گویید و با کیک کرامبل لذیذی که می‌پزید، سبب شادی همکاران‌تان در محل کار می‌شوید. از همه مهم‌تر آنکه، برای فرزندان دلبندتان کوکی‌های خانگی سالم و خوشمزه تهیه خواهید کرد.

از خاکستر به خاک (نقطه سر خط)

4,600,000 ریال

یعنی می‌خوای باور کنم مارکوس فقط داره زیرزمین رو تمیز می‌کنه؟ فقط به خاطر یه مشت آشغال نمی‌خواست کسی قبل از خودش بره اون پایین؟ مگه ممکنه؟
خانم وکیل، ثورا گادموندز‌دوتیر مؤدبانه به هر تور فردریکسن باستان‌شناس لبخند زد، ولی سؤالش را جواب نداد. اوضاع داشت از کنترل خارج می‌شد. خیلی معذب بود؛ بوی دود و خاکستر معلق در هوا چشم‌ها و بینی‌اش را می‌سوزاند، می‌ترسید سقف هر لحظه آوار شود روی سرشان. وقتی سه نفری داشتند به طرف زیر زمین می‌رفتند، از کنار توده‌های خاکستر که از سقف ریخته بود روی موکت نقش برجسته عبور کردند و ثورا بند کلاه ایمنی‌اش را سفت کرد. این پا و آن پا کرد و با شرمندگی نگاهی به ساعتش انداخت. صدای ریزش مهیبی از زیر زمین به گوش رسید. مارکوس دقیقا داشت چه کار می‌کرد؟ گفته بود کمی به او وقت بدهند، ولی نه ثورا نه باستان‌شناس نمی‌دانستند منظورش از «کمی وقت» دقیقا چقدر است. ثورا گفت: «مطمئنم زود بر می‌گرده»، ولی مطمئن نبود. به در کج و کوله‌ای خیره شد که امیدوار بود زودتر باز شود تا او بتواند کارش را تمام کند و برود. ناخودآگاه به سقف نگاه کرد، آماده بود که اگر سقف ریزش کرد، فرار کند.