خانه ای میان کاج ها
2,800,000 ریالاو میشنید. آتش. جریان آب. صدای جاری شدن آب روی سنگ. و در زیر آن صدا، چیز دیگری شنید، صدایی که قبلا متوجه آن نشده بود. تقریبا مانند دارکوبی که به درخت نوک میزد، اما سریعتر، و چیزی غیرطبیعی در آهنگ آن وجود داشت. مایا در حالت ذهنی همیشگیاش، صدا را فورا میشناخت، اما اکنون او را گیج کرده و حواسش را از صدای پنهان شدهی درونش پرت میکرد. مایا در حال غرق شدن بود.
تقصیر مقصر
1,950,000 ریالهیچ شیئی در عالمِ وجود در معرض خطرِ تهدید قرار نمیگیرد. تهدید به هر امری که او را از بودن؛ از حضور در عالمِ وجود دچار احساسِ سرافکندگی و یا چیزی شبیه به شرمندگی کند. هیچ حیوانی دچار احساسِ شرمندگی نمیشود؛ هیچ نباتی، هیچ گیاهی، هیچ ماشینی که زاییدهی ذهن و ساختِ دستِ بشر است. هیچچیز در حیات، در عالمِ وجود دچار این سرافکندگی نمیشود جز انسان. چناچه این موجود که پیچیدهترین در وجود است؛ توانست این احساس را در خود جای دهد؛ حلاجیاش کند و از آن بگذرد و آن را تاب آورد بقایش ممکن و چنانچه از شرم خودش را مجنون بپندارد؛ هرچند زنده، بقایش به حتم حیاتیست؛ در نازلترین شانِ مقدور به تصوّر.
تن ها بازی
870,000 ریالروانشناس بود و عکّاس. قاعدتا روانشناسی را تحصیل کرده بود؛ حالا روانشناسِ واقعی هم بود یا نبود، نمیدانم. بههرحال، آنقدری روانت را شناخته بود، تا بتواند با وجودِ بودنِ من، تو را به سمتِ خودش متمایل کند.