زنی در کابین 10
قیمت اصلی: 3,890,000 ریال بود.3,501,000 ریالقیمت فعلی: 3,501,000 ریال.اولش نمیتوانستم هیچ کاری کنم. فقط همانطور ایستادم، به حروفی که چکه میکردند خیره شدم و قلبم آنقدر تند میزد که حس کردم بالا خواهم آورد. صدای غرش عجیبی در گوشم بود و صدای گریه میشنیدم، مثل صدای حیوانی وحشتزده، صدای ناخوشایندی که چیزی بین ترس و درد بود و بخشی غریب و جدا از وجودم میدانست کسی که این صداها را تولید میکرد خودم بودم.
بعد به نظر میرسید که اتاق تکان میخورد و دیوارها احاطهام میکنند و متوجه شدم دچار حمله ترس شدهام و بیهوش میشدم اگر خودم را به جای امنی نمیرساندم…
شهری بر لبه آسمان
قیمت اصلی: 3,990,000 ریال بود.3,591,000 ریالقیمت فعلی: 3,591,000 ریال.«مجنونشیخ» دربارۀ عشق حرف میزد ـ عشق به خداوند و عشق به دیگر انسانها، عشق به تمام جهان، از کل گرفته تا ریزترین ذراتش. میگفت عبادت باید اعلان عشق باشد، و عشق باید از هر گونه ترس و چشمداشت عاری باشد. عبادت نباید از ترس دیگهای جوشان جهنم یا به آرزوی حوریان بهشتی باشد، چراکه جهنم و بهشت، عذاب و لذت، همگی در اکنون و اینجا قرار دارند. از مردم میپرسید: «تا کی میخواهید از ترس خداوند بلرزید، حال آنکه میتوانید به او عشق بورزید؟» پیروانش، جماعتی آمیخته از پیشهوران، دهقانان و سربازان، مفتون خطابههای مجنونشیخ میشدند. اعتقاداتش برای فقرا، و منشش برای اغنیا، جذابیت داشت. گفته میشد که حتی زنان، کنیزهای نادان و خواجههای بداخلاق احترام زیادی برایش قائل بودند. حتی یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان که کتابی داشتند که هیچ کس تا به حال ندیده بود، به این مرد احترام میگذاشتند.
مینیمالیسم (ساده گرایی و زندگی با معنا)
قیمت اصلی: 1,800,000 ریال بود.1,620,000 ریالقیمت فعلی: 1,620,000 ریال.*خاطرات ما در وسایلمان نیست، در درونمان است.
*رولکس برای شما وقت تولید نمیکند. مرسدس شما را زودتر به مقصد نمیرساند و خانه ییلاقی تعطیلاتتان را طولانیتر نمیکند.
*فقط وسایلتان را مرتب نکنید، کمشان کنید! مرتب کردن معمولا به احتکار منظم میانجامد.
*کلید ریشهکنکردن شرم این است: ارزشمندی را نه در نقابی که به چهرهتان میزنید یا در کسی که در گذشته بودهاید، بلکه در بهترین نسخه از خودتان بیابید.
*مینیمالیسم زندگی آگاهانه است. گرچه مینیمالیسم از اشیا شروع میشود، در نهایت مباشر کل زندگی است.
*کمال بهدست آوردنی نیست و اگر دنبالش بدوید، هیچوقت به آن نمیرسید.
*کنار زدن چیزهای اضافی در زندگی اغلب به افراد کمک میکند بُعد خلاق خودشان را کشف کنند.
نجواگر
قیمت اصلی: 3,690,000 ریال بود.3,321,000 ریالقیمت فعلی: 3,321,000 ریال.واقعا جای تحسین داشت، ده دقیقه از تلفنم نگذشته بود که دو مامور پلیس دم در خانه پیدایشان شد. بعد از آن، همه چیز شروع کرد به خراب شدن.
باید برای اتفاقی که افتاد مسئولیت خودم را قبول میکردم. ساعت چهارونیم صبح بود و من هم خسته و وحشتزده بودم و نمیتوانستم درست و حسابی فکر کنم. برای همین، داستانی که تعریف کردم جزئیات خوبی نداشت. اما در این اتفاقات، نقش جیک انکارناپذیر بود.
وقتی برگشتم داخل تا به پلیس زنگ بزنم، دیدم پایین پلهها نشسته، زانوهایش را با دستانش روی سینهاش جمع کرده و سرش را میان آنها مخفی کرده است. بالاخره، آنقدری آرام شدم که بتوانم جیک را هم آرام کنم و بعد، به پذیرایی بردمش و او هم انتهای مبل کز کرد و اصلا حاضر نشد با من صحبت کند.
تمام تلاشم را کردم که ترس و استیصالی را که حس میکردم مخفی کنم. احتمالا، زیاد هم موفق نبودم.
حتی وقتی ماموران پلیس در پذیرایی به ما پیوستند، جیک در همان موقعیت ماند و تکان نخورد. حتی همان موقع هم بهخوبی شکاف و فاصله بینمان را میدیدم و مطمئن بودم که این موضوع برای پلیسها هم روشن و واضح است. دو نفرشان -یک مرد و یک زن- مودب بودند و چهرهشان، در مواقع لزوم، حالت نگران و همدلانه میگرفت، اما زن مدام کنجکاوانه جیک را نگاه میکرد و حس کردم تمام نگرانی چهرهاش برای اتفاقی نیست که برایش تعریف میکنم.
بعد، مامور مرد به یادداشتهایی رجوع کرد که برداشته بود.
«جیک قبلا توی خواب راه میرفته؟»
گفتم: «خیلی کم، اما نه زیاد و فقط هم به اتاق من میاومد. هیچوقت، این جوری از پلهها پایین نرفته بود.»
البته، اگر واقعا پایین آمدنش در خواب بوده باشد.
باشگاه پنج صبحی ها
قیمت اصلی: 3,990,000 ریال بود.3,591,000 ریالقیمت فعلی: 3,591,000 ریال.ما هر روز صبح که از خواب بیدار میشیم، ظرفیت ذهنی محدودی داریم. و هرقدر توجهمون رو به عواملی مثل اخبار، پیامک، فضای مجازی، خانواده، کار، سلامتی و زندگی معنوی معطوف کنیم، بخشی از تمرکزمون رو روی هریک از این فعالیتها جا میذاریم. این بینش خیلی مهمیه که باید مدنظر قرار بدیم. تعجبی نداره که اغلب ما با رسیدن ظهر، دیگه قادر به متمرکزموندن روی تکالیف مهم نیستیم. ما تمام پهنای باندمون رو استفاده کردیم. سوفی لیری، استاد دانشکده کسبوکار در دانشگاه مینه سوتا، از تمرکزی که ما روی عوامل حواسپرتی و باقی انحرافات معطوف میکنیم با عنوان “پسماند تمرکز” یاد میکنه. اون کشف کرد که مردم زمانی که در طول روز مدام حواس خودشون رو با جابهجاشدن روی تکالیف مختلف پرت میکنن، بهرهوریشون کاهش پیدا میکنه، چرا که هربار بخش ارزشمندی از تمرکزشون رو روی اهداف متعدد جا میذارن. راه حل دقیقا این چیزیه که من پیشنهاد میدم: عوض اینکه مدام تغییر مسیر بدید، در هر مرحله، فقط روی یک هدف ارزشمند کار کنید- و این کار رو در یک محیط ساکت انجام بدید.
بازی دروغ (منظومه داستان ترجمه)
قیمت اصلی: 3,490,000 ریال بود.3,141,000 ریالقیمت فعلی: 3,141,000 ریال.لازم نیست بگویی دوستت دارم
قیمت اصلی: 950,000 ریال بود.855,000 ریالقیمت فعلی: 855,000 ریال.و من دوستت دارم
قیمت اصلی: 1,200,000 ریال بود.1,080,000 ریالقیمت فعلی: 1,080,000 ریال.آدمهای ضعیف همیشه به کسانی چون من نگاه میکنند و میگویند: «پولدار است، ولی خوشبخت هم هست؟» انگار این دو بهم ربطی داشته باشند. خوشحالی فقط مال بچههاست و حیوانات، هیچ کارکرد زیستشناختیای ندارد. انسانهای شاد چیزی را خلق نمیکنند. دنیای آنها دنیایی است خالی از هنر، موسیقی و آسمانخراش. دنیایی تهی از کشف و ابداع. تمام رهبران و پیشگامان، تمام قهرمانان همه ذهنی گرفتار داشتهاند. مردم شادمان خود را درگیر چیزی نمیکنند. زندگیشان را وقف درمان بیماریها یا پرواز دادن هواپیماها نمیکنند. آدمهای خوشحال چیزی از خودشان باقی نمیگذارند. بخاطر خود زندگی، زندگی میکنند. آنها فقط و فقط مصرف کنندهاند. اما من نه!
خیال باز
قیمت اصلی: 2,100,000 ریال بود.1,890,000 ریالقیمت فعلی: 1,890,000 ریال.خاله خمار میگه بعضی از آدما یه شکلی هستن از تنهایی، مثلا شبیه یه جعبه، بعضیها شبیه غم و بعضیها شبیه عشق، مثلا تو بگو پرنده -همین پرنده من اصلا- بعضیها هم شبیه هر دو یا هر سه تاشن. اما بعضی هم شبیه حرص و آز میمونن، شبیه دهن کفکردهی کفتار. بعضیها هم شبیه دمان و بعضی بازدم. اینطور آدما به هم وابستهان و تنها بمونن میمیرن. من میگم مثل بابا و مامای من که به نظرم بابام دم بود و مامام بازدم. پس وقتی دمی وجود نداره یعنی که دیگه دمی نیست که بازدمی از پی اون بیاد. این چیزا را اینطوری که خاله خمار میگه خوب میفهمم. دوست دارم امروز برم پیش خاله خمار و با هم فیلم تماشا کنیم. اما امروز جمعهست و اون روزای جمعه اصلا نمیخواد کسی رو ببینه. باید تا شنبه صبر کنم. لعنت به شنبه.
روزی که زندگی کردن آموختم
قیمت اصلی: 2,790,000 ریال بود.2,511,000 ریالقیمت فعلی: 2,511,000 ریال.«یه روز تکتکشون شروع کردند به مردن، بدون اونکه کسی علتش رو بفهمه. نه حمله حیوونای وحشی در کار بود، نه آثار زخم و جراحتی. دو سال طول کشید تا گروه زیستشناس ما تونستن دلیلش رو پیدا کنند. چیزی که اونا دست آخر کشف کردن، دیدم رو نسبت به دنیا تغییر داد… تا اون زمان اقاقیاها خودشون رو در اختیار بزها گذاشته بودند چون میدونستند که چندتا برگ میخورند و از اونجا میرن، ولی اونسال کودوها زاد و ولد کردند و زیاد شدند و شروع کردند به خوردن برگهای زیادتر و بیش از حد معمول. اونوقت این گیاهها با زیاد کردن میزان تانن توی برگهاشون، واکنش نشون دادند. برگهای اونها تلخ شدند و کودوها رو مدتی رَموندند.»
جاناتان نگاه تردیدآمیزی به او انداخت.
مارجی بدون نشاندادن واکنشی ادامه داد: «ولی این بُزهای گرسنه باز به خوردن برگها ادامه دادند، بهحدی که درختها جدا به خطر افتادند.»
لحظهای ساکت ماند سپس ادامه داد: «اونوقت تو شیرهشون سمی پراکندند و به این ترتیب برگهای خوردنی، کشنده شدند.»
خواهر من،قاتل زنجیره ای
قیمت اصلی: 2,590,000 ریال بود.2,331,000 ریالقیمت فعلی: 2,331,000 ریال.روزی که رهایم کردی
قیمت اصلی: 1,990,000 ریال بود.1,791,000 ریالقیمت فعلی: 1,791,000 ریال.و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود
قیمت اصلی: 1,200,000 ریال بود.1,080,000 ریالقیمت فعلی: 1,080,000 ریال.نوآ دست پیرمرد را میگیرد. مردی که به او ماهیگیری یاد داد و نترسیدن از فکرهای بزرگ را و چشم دوختن به آسمان را و درک اینکه از اعداد ساخته شده است. ریاضیات از این جهت باعث خوشبختی پسرک است چون او از چیزی که تقریبا باعث ترس همه آدمهای دیگر میشود نمیترسد؛ بیکرانگی. نوآ عاشق فضاست چون هیچ وقت تمام نمیشود. هیچ وقت نمیمیرد. تنها چیزی در زندگی که هیچ وقت او را ترک نخواهد کرد.
خون و نفت (تکاپوی بی رحمانه محمد بن سلمان برای کسب قدرت جهانی)
قیمت اصلی: 750,000 ریال بود.675,000 ریالقیمت فعلی: 675,000 ریال.در یک جنگل تاریک تاریک
قیمت اصلی: 3,290,000 ریال بود.2,961,000 ریالقیمت فعلی: 2,961,000 ریال.میخواهم بخوابم، ولی توی چشمهایم نور میاندازند. من را آزمایش و اسکن کردند و جوابها را پرینت گرفتند، لباسهای خونآلودم را درآوردند. چه اتفاقی افتاده؟ چهکار کردهام؟
من را سوار ویلچر، در راهروهای دراز پیش میبرند، نورها را برای شب کمفروغ کردهاند، از کنار بیماران خواب میگذریم. بعضی از آنها، همینطور که من رد میشوم، بیدار میشوند و من حالت خودم را در چهرههای شوکۀ آنها میبینم، آنطوری که رویشان را برمیگردانند، انگار از چیزی رقتانگیز یا ترسناک.
دکترها از من سؤالاتی میپرسند که نمیتوانم جواب بدهم، چیزهایی میگویند که یادم نمیآید.
آخر سر، وصلم میکنند به یک مانیتور و رهایم میکنند، تخدیرشده و خوابآلود و تنها.
اما نهچندان تنها.
با درد به پهلو میچرخم، و آن موقع است که میبینمش: افسر پلیس زنی صبورانه روی صندلی نشسته است.
از من مراقبت میشود، ولی نمیدانم چرا.
آنجا دراز کشیدهام. از پشت شیشۀ دریچۀ تورسیمیدار به پشت سر افسر پلیس نگاه میکنم. خیلی دلم میخواهد بروم بیرون و چیزهایی بپرسم، اما جرئت ندارم. تا حدی به این خاطر که مطمئن نیستم پاهای پشمالویم بتوانند من را تا دم در بکشانند. اما تا حدی هم به این خاطر که مطمئن نیستم بتوانم جواب سؤالها را تحمل کنم.
دختر خوب،خون بد
قیمت اصلی: 3,790,000 ریال بود.3,411,000 ریالقیمت فعلی: 3,411,000 ریال.راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب
قیمت اصلی: 3,990,000 ریال بود.3,591,000 ریالقیمت فعلی: 3,591,000 ریال.هیل بیلی (روزگار آمریکایی های پشت کوه نشین)
قیمت اصلی: 2,990,000 ریال بود.2,691,000 ریالقیمت فعلی: 2,691,000 ریال.مردی به نام اوه
قیمت اصلی: 3,790,000 ریال بود.3,411,000 ریالقیمت فعلی: 3,411,000 ریال.پنج دقیقه به ساعت شش صبح بود که اُوِه و گربه برای اولین بار با هم روبهرو شدند. گربه درجا از اوه بدش آمد. اوه هم متقابلا همین احساس را نسبت به گربه داشت.
اوه مثل همیشه ده دقیقه پیشتر بیدار شده بود. هیچوقت آدمهایی را که خواب میماندند و بهانه میآوردند که «ساعت زنگ نزد» درک نمیکرد. اوه هرگز در زندگیاش از ساعت زنگدار استفاده نکرده بود. درست یک ربع مانده به ساعت شش، بیدار میشد و از رختخواب بیرون میزد.
در آن چهار دههای که در این خانه سکونت داشتند، اوه هر روز صبح قهوهجوش را روشن میکرد، توی دستگاه قهوه میریخت، دقیقا همان مقدار قهوه که هر روز توی دستگاه میریخت، بعد همراه همسرش یک فنجان قهوه مینوشید. برای هر فنجان یک پیمانه، و یک پیمانۀ اضافی برای قوری، همین و بس، نه کمتر و نه بیشتر. مردم دیگر عرضۀ چنین کاری را ندارند، عرضۀ دم کردن یک قهوۀ درست و درمان. همانطور که حالا دیگر کسی از پس نوشتن با خودکار برنمیآید، چون حالا همه کامپیوتر و اسپرسوساز دارند. و آخر و عاقبت دنیا چه میشود وقتی آدمها نتوانند با خودکار بنویسند یا یک قوری قهوه دم کنند؟
در فاصلهای که قهوهاش عمل میآمد، کتوشلوار آبی نفتیاش را پوشید، دمپاییهای چوبیاش را پا کرد و، مثل همۀ مردهای میانسالی که میدانند دنیا پشیزی نمیارزد دستهایش را توی جیب فرو کرد. بعد بازرسی صبحگاهیاش را در محله آغاز کرد. درست مثل هر روز صبح. وقتی اوه از در خانهاش پا بیرون گذاشت، ردیف خانههای اطراف در سکوت و تاریکی به خواب رفته بود و هیچ جنبندهای آن حوالی به چشم نمیخورد. اوه با خودش فکر کرد، میدانستم. در این خیابان هیچکس به خودش زحمت نمیدهد زودتر از معمول از خواب بیدار شود. این روزها، فقط کسانی در این محله زندگی میکردند که استخدام جایی نبودند و یا اصولا آدمهای درست و حسابیای نبودند.
شهر گربه ها (منظومه ی داستان ترجمه12)
قیمت اصلی: 2,100,000 ریال بود.1,890,000 ریالقیمت فعلی: 1,890,000 ریال.عطاری گمشده (منظومه داستان ترجمه)
قیمت اصلی: 2,890,000 ریال بود.2,601,000 ریالقیمت فعلی: 2,601,000 ریال.یک دفعه احساس عجیبی بهم دست داد: چیزی چسبنده و مرطوب بین پاهایم. همان موقع یکی از نوکرها دوتایکی از پلهها پایین آمد و چشمهایش از اشک خیس و حیرتزده شده بود. داد زد: «خانم آمول، من واقعا متاسفم که این رو میگم، اما ایشون دیگه نفس نمیکشن!»
خانم آمول ملافه را از روی پاهایش کنار زد و ایستاد. من هم مثل او همین کار را کردم. اما در کمال وحشت دیدم که رد خونی روی آن نقطه گرم و گردی که رویش نشسته بودم جا مانده است؛ خونی روشن مثل یک سیب تازهرسیده. دهانم باز ماند. یعنی مرگ به سراغ من هم آمده بود؟ تمام نفسهایم را حبس کردم؛ نمیخواستم نفس کم بیارم.
خانم آمول به سمت پلهها رفت، اما من داد زدم. با التماس گفتم: «صبر کنین! خواهش میکنم من رو اینجا تنها نذارین!»
هیچ شکی در آن نبود: یک جور سحر وحشتناک دوباره به جانم افتاده بود. احتمالا روح آقای آمول در طبقه بالا از بدنش جدا شده بود، اما درست مثل روح جوآنا کاملا از آنجا نرفته بود. یعنی چه چیزی میتوانست در لحظه مرگ او خون من را بریزد؟
با زانو روی زمین افتادم. اشک روی گونهام جاری شد. دوباره به او التماس کردم: «من رو تنها نذارین!»
بانو نگاه عجیبی به من انداخت، چون هزار بار پیش از آن من را در اتاق تنها گذاشته بود. میتوانستم در همان لحظه گرمای آن را که از من میچکید احساس کنم. از آنجا که روی زمین افتاده بودم، با نگاهم به جایی که با هم روی آن نشسته بودیم اشاره کردم. نگاهم روی آن لکه خون روی مبل قفل شد. دورتادورم سایههای نور شمع بیشتر به هم نزدیک میشدند و من را سرزنش میکردند. آقای آمول در تکتک آنها مخفی شده بود.
حقایقی که باید گفت
قیمت اصلی: 3,490,000 ریال بود.3,141,000 ریالقیمت فعلی: 3,141,000 ریال.«نام من کامالا است. کاما به معنی گل نیلوفر آبی؛ گلی که زیر آب رشد می کند و ریشه محکم آن در کف رودخانه است. این کتاب، داستان خانواده من، کودکی من و زندگی من است. اگر این کتاب را بخوانید خواهید فهمید اگر چیزی نصیب من شده فقط ثمره تلاش من نبوده، بلکه خانواده و دوستان من هم در آن سهیم بودهاند.»
چرخش کلید
قیمت اصلی: 2,990,000 ریال بود.2,691,000 ریالقیمت فعلی: 2,691,000 ریال.من قبلا به زندان نرفته بودم. کدهای رمزی بود که نمیتوانستم رمزگشاییشان کنم و جریانهایی که بههیچوجه نمیتوانستم دنبالشان کنم. وقتی زنی در راهرو چیزی به زنی دیگر میداد و بعد، ناگهان، نگهبانها باسرعت و فریادزنان بیرون میریختند، نمیفهمیدم جریان چیست. نمیفهمیدم که الان است دعوا شود؛ نمیدانستم چه کسی دیوانه است و نشأگیِ چه کسی از سرش پریده و ممکن است به آدم حمله کند. نمیدانستم چه بپوشم یا چه کار کنم، یا چه چیز ممکن است باعث شود زندانیانِ دیگر توی صورت آدم تف کنند یا مشتی حواله صورت آدم کنند، یا چه چیز ممکن است باعث سختگیری زندانبانان شود.
حرفزدنِ من فرق داشت. قیافه من فرق داشت. خودم حس میکردم فرق دارم.
بعد، یک روز، به دستشویی رفتم و چشمم افتاد به زنی که از دور بهسمت من میآمد. موهایش را مثل بقیه سفت پشتسرش بسته بود، چشمهایش مثل دو تکهسنگ بودند و صورتش بیحس و سخت و رنگپریده بود. اولش فکر کردم، «آه خدایا! خیلی قاتی به نظر میآد. یعنی چی میخواد؟»
بعد فکر کردم، «شاید بهتر باشه برم اونیکی دستشویی.»
و بعد، فهمیدم.
روی دیوار روبهرویی آینه بود. آن زن خودم بودم.
نشر نون