(داستانهای آمریکایی،قرن 21م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 252 گرم |
---|---|
نویسنده |
دونالد ری پولاک |
سال چاپ |
1402 |
تعداد صفحه |
298 |
نوع جلد |
شمیز |
قطع |
رقعی |
بازنویسی |
14020912 |
2,600,000 ریال
(داستانهای آمریکایی،قرن 21م)
آنها سوار وانت شدند و از زمینهای شیاردار خودشان گذشتند و پیچیدند توی جادهی باوم هیل. به تابلوی توقف که رسیدند، ویلارد پیچید توی جادهی آسفالت که ناکمستیف را از وسط دو نیم میکرد. با اینکه تا مغازهی ماود بیشتر از پنج دقیقه راه نبود، به نظر آروین از وقتی از خانهشان در میآمدند تا اینجا اندازهی یک سفر خارج از کشور راه بود. در محلهی پترسون یک دسته پسر که برخی از آنها از او هم کوچکتر بودند ایستاده بودند جلوی در گاراژ و در حین سیگار کشیدن به لاشهی گوزنی که از سقف آویزان بود مشت میزدند. یکی از پسرها داد زد و در آن هوای سرد لاشه را چرخاند، طوری که آنها مجبور شدند دنده عقب بروند و آروین خودش را کمی در صندلی پایین سُراند. جلوی خانهی جنی واگنر یک بچه با لباس صورتی توی حیاط زیر درخت افرا میپلکید. جنی ایستاده بود توی ایوان طبله کرده و از پشت پنجره شکستهای که از داخل با مقوا پوشانده شده بود سر بچه داد میزد. او همان لباسهایی تنش بود که همیشه در مدرسه تنش میکرد؛ یک دامن شطرنجی قرمز و یک بلوز سفید درب و داغان. هرچند او فقط یک کلاس از آروین بالاتر بود، اما در راه برگشت به خانه همیشه پیش پسرهای بزرگتر مینشست. آروین شنیده بود که دخترهای دیگر پشت سرش حرف میزدند و میگفتند اجازه میدهد دستمالیاش کنند. آرزو داشت کمی بزرگتر بود و دقیقا معنی این حرفها را میفهمید.
ویلارد به جای توقف جلوی فروشگاه گاز داد سمت جادهی گراول که به آن میگفتند شیدی گلن. کمی به وانت بنزین زد و بعد پیچید توی یک حیاط گل و شلی خالی که دورتادور بال پن بود. حیاط پر بود از در بطری و تهسیگار و کارتن آبجو. یک کارگر راهآهن قدیمی به نام اسنوکس اسنایدر با خواهرش آگاتا آنجا زندگی میکرد.
وزن | 252 گرم |
---|---|
نویسنده |
دونالد ری پولاک |
سال چاپ |
1402 |
تعداد صفحه |
298 |
نوع جلد |
شمیز |
قطع |
رقعی |
بازنویسی |
14020912 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.