(نمایشنامه انگلیسی،قرن 20م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 161 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
وزن | 161 |
نویسنده | نوئل کاورد |
سال چاپ | 1401 |
تعداد صفحه | 172 |
بازنویسی |
750,000 ریال
(نمایشنامه انگلیسی،قرن 20م)
مادم آرکاتی: آیا روحی در این اتاق هست؟… (مکثی طولانی)… آیا روحی در این اتاق هست؟… (یک مکث طولانی دیگر) … یه ضربه بهمعنی بله و دو ضربه بهمعنی نه…خب، حالا… روحی در این اتاق هست؟
بعد از مکثی کوتاه، ضربهی کوچکی از میز شنیده میشود.
تویی، دفنی؟ (ضربهی بلندتری شنیده میشود.) آیا کسی اونجا هست که دلش بخواد با کسی که اینجاست، حرف بزنه؟ (بعد از مکثی کوتاه، صدای یک ضربه شنیده میشود.) خب! داریم به جاهایی میرسیم… نه، دفنی، این کار رو نکن، عزیز دلم، داری اذیتم میکنی… دفنی، عزیزِ دل، لطفا… وای، وای، وای!… بچهی خوبی باش، لطفا… میخوای بگی یکی اونطرف هست که دلش میخواد با یکی که این طرفه حرف بزنه؟ (یک ضربه) منظورت منم؟ (دو ضربهی محکم) دکتر بردمنه؟ (دو ضربه) خانم بردمن؟ (دو ضربه) خانم کاندومین؟ (چندین ضربهی بسیار بلند و متوالی شنیده میشود و آنقدر ادامه پیدا میکند تا مادام آرکاتی فریاد میزند.) بس کن! مواظب رفتارت باش! آقای کاندومینه؟ (یک لحظه، سکوت مطلق برقرار میشود و سپس یک ضربهی بسیار بلند به گوش میرسد.) یه نفر هست که میخواد با شما صحبت کنه، آقای کاندومین…
چارلز: بهش بگین پیام بذاره.
صدای ضربهای بسیار بلند از میز شنیده میشود.
مادام آرکاتی: واقعاً باید ازتون بخوام مودب باشین، آقای کاندومین…
روت: چارلز، این لوسبازیها چیه؟ داری همهچی رو خراب میکنی.
چارلز: متاسفم. از دهنم دررفت.
مادام آرکاتی: کسی رو میشناسین که این اواخر از دنیا رفته باشه؟
چارلز: این اواخر که نه، بهجز پسرعموم که در خدمات اجتماعی کار میکرد و بعیده که دلش بخواد با من حرف بزنه. چندین سال بود باهم حرف نزده بودیم.
وزن | 161 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
وزن | 161 |
نویسنده | نوئل کاورد |
سال چاپ | 1401 |
تعداد صفحه | 172 |
بازنویسی |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.