(مجموعه داستان کوتاه فارسی،قرن 14،داستان راه و رسم زندگی و خوشبختی)
0/5
(0 نظر)
وزن | 217 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | مسعود لعلی |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحه | 192 |
بازنویسی | 14020809 |
1,900,000 ریال
(مجموعه داستان کوتاه فارسی،قرن 14،داستان راه و رسم زندگی و خوشبختی)
بزرگى در عالم خواب دید که کسى به او مىگوید: «فردا به فلان حمام برو و کار روزانهى حمامى را از نزدیک نظاره کن.» دو شب این خواب را دید و توجه نکرد؛ ولى فرداى شب سوم که خواب دید، به آن حمام مراجعه کرد و دید حمامى با زحمت زیاد و در هواى گرم، از فاصلهى دور براى گرم کردن آب حمام، هیزم مىآورد و استراحت را بر خود حرام کرده است. به سوى حمامى رفت و گفت: «کار بسیار سختى دارى، در هواى گرم هیزمها را از مسافت دورى مىآورى و…»
حمامى گفت: «این نیز بگذرد.»
یکسال گذشت. بار دیگر همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد. دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشترىها پول مىگیرد. مرد وارد حمام شد و گفت: «یک سال پیش که آمدم، کار بسیار سختى داشتى؛ ولى اکنون کار راحتترى دارى.»
حمامى گفت: «این نیز بگذرد.»
دو سال بعد باز هم همان خواب را دید. این بار زودتر به محل حمام رفت، ولى مرد حمامى را ندید. وقتى جویا شد، گفتند: «او دیگر حمامى نیست. در بازار تیمچهاى دارد و یکى از معتمدین بزرگ است.» به بازار رفت و آن مرد را دید. گفت: «خدا را شکر. تا چندى پیش حمامى بودى، ولى اکنون مىبینم معتمد بازار و صاحب تیمچهاى شدهاى.»
حمامى گفت: «این نیز بگذرد.»
مرد تعجب کرد و گفت: «دوست من، کار و موقعیت خوبى دارى، چرا بگذرد؟»
چندى که گذشت، مرد به دیدن بازارى رفت، ولى او آنجا نبود. مردم گفتند: «پادشاه فرد مورد اعتمادى را براى خزانهدارى خود مىخواست، ولى بهتر از این مرد کسى را پیدا نکرد و او در مدتى کم نزدیکترین وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین مىدانست، وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند. کمى بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد و اکنون او پادشاه است…
وزن | 217 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | مسعود لعلی |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحه | 192 |
بازنویسی | 14020809 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.