مسافران زمان 3 (ماجرای خانواده ی بالبوئنا در امپراتوری روم)

شناسه محصول: 9786222043780 دسته: ,
ویژگی های محصولات
وزن 299 گرم
نویسنده

روبرتو سانتیاگو

سال چاپ

1403

تعداد صفحه

256

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

بازنویسی

14030718

فروشگاه اینترنتی رشد بوک

ارسال سریع و آسان به سراسر ایران
گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا
ضمانت تعویض کالا
هزینه حمل به عهده خریدار
ارسال مستقیم از رشد بوک
قیمت کالا:

3,500,000 ریال

ضمانت بازگشت کالا کتاب رشد
ضمانت بازگشت کالا
پشتیبانی رشد بوک
پشتیبانی 24 ساعته
ضمانت اصل بودن کالا
اصالت کالا
پرداخت کارت به کارت کتاب رشد
پرداخت آنلاین
بررسی فنی

(داستان های اسپانیایی،مناسب 10تا16 سال،گروه سنی:ج،تصویرگر:انریکه لورنسو)

0/5 (0 نظر)

همه به زنی که سیرک را می گرداند، نگاه کردند.

سرویلیا پوستوما ویکتورینا فریاد زد: «هزار سکه ی نقره برای این زوج دوست داشتنی!»

برده ها به بهای هزار دینار به سرویلیا از خانواده ی ماکرینوس فروخته شدند!»

زن با دست اشاره کرد و گفت: «با من بیایید، کوچولوها.»

آب دهنم را قورت دادم.

هیچ خوشم نمی آمد توی معدن کار کنم.

ولی از جنگیدن توی سیرک بدتر نبود!

کلائودیا گایا دوباره بهم گفت: «حداقل با همیم.»

گفتم: «عالی شد!»

سربازی ما را هل داد و رفتیم روی ضربدر سیاه.

کاراکالا، پسر سرویلیا، گفت: «نگران نباشید. مادرم نمایش سرگرم کننده ای با حضور شما دو نفر ترتیب داده است. حال می بینید.»

سرویلیا آمد توی حرفش: «هیسسس! چیزی نگو، فرزندم. بگذار همه غافل گیر شوند. غافل گیری های سیرک آگوستوی نومیتور هیچ وقت تمام نمی شود.»

دوتایی خندیدند. انگار داشتند برنامه ی چیزی را می چیدند.

آتیکا مراسم را تمام کرد: «بدین ترتیب، حراج بازار بزرگ بردگان به پایان می رسد! امیدوارم ایزدان شما را یاری رسانند و بردگان تازه خریداری شده ی شما با خود بخت نیک به خانه هایتان بیاورند! به خاطر داشته باشید که تا پیش از آغاز ماه آینده، هیچ حراج دیگری در کار نخواهد بود!»

مردی که انگار زیاد راضی نبود، گفت: «خیلی خب بابا… خیلی خب.»

دیگری گفت: «برای حراج بعدی جنس بهتر بیاورید.»

زنی گفت: «من به دو آشپز خوب نیاز دارم.»

«من هم به باغبان نیاز دارم.»

«قبلا هرچه می خواستی، می توانستی انتخاب کنی. ولی حالا نگاه کن…»

کنسول از جایش بلند شد و به سمت کجاوه اش رفت.

بااینکه سراسر میدان مشعل روشن کرده بودند، دیگر نمی شد خوب دید.

کنسول فلاویو گفت: «برویم برای شام که دیگر وقتش است.»

شاهین هم شروع به پرواز کرد.

همه داشتند خودشان را جمع و جور می کردند و آماده می شدند که آنجا را ترک کنند.

پوبلیوس اسکیپتون آمد پیش من و گفت: «بهت هشدار دادم که سیرک بدترین جاست.»

از خودم دفاع کردم: «من که کاری از دستم برنمی آمد.»

جواب داد: «همیشه کاری از دست آدم برمی آید.»

جدول مشخصات
وزن 299 گرم
نویسنده

روبرتو سانتیاگو

سال چاپ

1403

تعداد صفحه

256

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

بازنویسی

14030718

نظرات کاربران

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “مسافران زمان 3 (ماجرای خانواده ی بالبوئنا در امپراتوری روم)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما باید وارد حساب خود شده باشید تا قادر به اضافه کردن تصاویر در نظرات باشید.