-15%
توويگ، دختر دوازده ساله به خاطر رازي که بايد نگه دارد، به ندرت دنبال کار مادرش در باغ سيب ميرود، مگر اينکه شيرينيهاي پاي او را به فروشگاه محله ببرد. اما وقتي دختري به اسم جوليا به کلبهي کناري آنها ميآيد، همه چيز تغيير ميکند. روزگاري جادوگري در آن کلبه زندگي ميکرد و مادر توويگ او را از رفتن به آن کلبه منع کرده بود. اما شايد جوليا اولين دوست واقعي توويگ باشد و اتحاد آن دو با هم ميتواند طلسم قديمي را بشکند.
0/5
(0 نظر)
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.