(داستانهای فارسی،قرن 14،گزیده و روایت:سیامک گلشیری)
0/5
(0 نظر)
وزن | 322 گرم |
---|---|
نویسنده | سیامک گلشیری |
سال چاپ | 1403 |
تعداد صفحه | 176 |
نوع جلد | زرکوب |
قطع | رقعی |
بازنویسی | 14030712 |
2,650,000 ریال
(داستانهای فارسی،قرن 14،گزیده و روایت:سیامک گلشیری)
اما بشنوید از دختر. بعد از آنکه شاهزاده از باغ رفت، دختر با خوشحالی در سراسر باغ قدم زد. گاهی کنار حوضی میایستاد و به ماهیهای قرمز خیره میشد که در آب زلال میدرخشیدند. با خودش عهد کرد که بعد از ازدواج با شاهزاده، لااقل هفتهای یک روز به این باغ بیاید. اما کمی بعد سروکلهی مردی پیدا شد که گفت حکیم است و از طرف شاهزاده آمده. گفت آمده دختر را به قصر شاهزاده ببرد. دختر اول قبول نکرد که با او همراه شود. گفت شاهزاده گفته قصد دارد او را با عزت و احترام به شهر ببرد. اما حکیم گفت کار آماده کردن قصر طول کشیده و مجبور شده او را بفرستد. دختر هرچند تردید داشت، اما سرانجام قبول کرد. هر دو نفر روی اسب آبنوس نشستند و حکیم اهرم سمت راست را تکان داد. وقتی فرسنگها از زمین دور شدند، حکیم شروع کرد به خندیدن. همانجا بود که به دختر گفت او را فریب داده. گفت اسب مال او بوده و شاهزاده آن را از او ربوده و بعد هم پادشاه او را به زندان انداخته.
وزن | 322 گرم |
---|---|
نویسنده | سیامک گلشیری |
سال چاپ | 1403 |
تعداد صفحه | 176 |
نوع جلد | زرکوب |
قطع | رقعی |
بازنویسی | 14030712 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.