اتمام موجودی
قتلی اتفاق افتاده
اما انگار برای هیچکس مهم نیست؛ حتی پلیس!
مردی از جلوی ون پلیس پیاده شد و چند تا عکس از دوست جین که توی آب افتاده بود گرفت. بعد غواصها بدنش را از آب بیرون آوردند و پارچهای روی آن انداختند.
گفتم: «چرا قایمش میکنن؟ من که دیدمش.»
پلیس همانطور که رد میشد گفت: «و بهش ضربه زدی. یادت باشه بعد از این به هیچ جسدی دست نزنی.»
پلیس، ساک راهراهِ مرد مُرده را خالی کرد و وسایلش را پخش کرد روی سنگهای سیمانی؛ یک پتو، چند تا جوراب و یک پاکت پنیر…
0/5
(0 نظر)
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.