(داستانهای کوتاه فارسی،گروه سنی:ب،ج(7تا11سال)،تصویرگر:نجوا عرفانی،12جلد در 1جلد)
0/5
(0 نظر)
وزن | 207 گرم |
---|---|
قطع |
خشتی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
مژگان شیخی |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
156 |
بازنویسی |
14040118 |
1,500,000 ریال
(داستانهای کوتاه فارسی،گروه سنی:ب،ج(7تا11سال)،تصویرگر:نجوا عرفانی،12جلد در 1جلد)
همراهان شاه، با حیرت به کارهای او نگاه می کردند. از یک طرف جرئت حرف زدن نداشتند و از طرف دیگر، دلیل این کارش را نمی فهمیدند. بالاخره یکی از همراهان نزدیک شاه، جلو رفت و با صدای آرامی پرسید: «ای پادشاه! همه ی ما در حیرتیم! راز این کارتان در چیست؟ آن همه زیبایی ها و تزیینات جورواجور را در شهر دیدید و از کنارشان گذشتید. من که واقعا خودم از دیدن آن همه حریرهای رنگارنگ و پارچه های گران قیمت و زربافت، به وجود آمدم. چه تزیینات قشنگی با آنها درست کرده و به در و دیوار شهر آویزان کرده بودند! دلم می خواست پیاده شوم و از نزدیک آنها را ببینم. بعضی از آن تزیینات را حتی با طلا و جواهرات درست کرده بودند. در هوا مشک و عنبر دود می کردند. واقعا همه چیز زیبا و دیدنی بود. شما از کنار همه ی آن چیزها گذشتید و رفتید؛ ولی وقتی به زندان رسیدید، ایستادید تا سرهای بریده و بند و زنجیرها را ببینید؟! واقعا که عجیب است!»
در این موقع، یکی دیگر از همراهان پادشاه که مرد قدبلندی بود، به خودش جرئت داد، جلو آمد و گفت: «ای پادشاه! اینجا که چیز زیبایی وجود ندارد! جز سرهای بریده و دست و پاهای زخمی که چیز دیگری نیست. این کسانی که به این روز افتاده اند، همه خلاف کار هستند. چرا باید نزد اینها می آمدیم؟»
وزن | 207 گرم |
---|---|
قطع |
خشتی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
مژگان شیخی |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
156 |
بازنویسی |
14040118 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.