چرا خاک سرد بود؟

شناسه محصول: 9786229702604 دسته:
ویژگی های محصولات
وزن 330 گرم
قطع

رقعی

نوع جلد

شمیز

نویسنده

حامد اسلامی

سال چاپ

1400

تعداد صفحه

295

بازنویسی

فروشگاه اینترنتی رشد بوک

ارسال سریع و آسان به سراسر ایران
گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا
ضمانت تعویض کالا
هزینه حمل به عهده خریدار
ارسال مستقیم از رشد بوک
قیمت کالا:

قیمت اصلی: 790,000 ریال بود.قیمت فعلی: 711,000 ریال.

در انبار موجود نمی باشد

ضمانت بازگشت کالا کتاب رشد
پشتیبانی رشد بوک
ضمانت اصل بودن کالا
پرداخت کارت به کارت کتاب رشد
بررسی فنی

(داستان های فارسی،قرن 14)

0/5 (0 نظر)

نشستن لب پنجره و آویزان کردن پاهایم از طبقه دوم چه حالی دارد. خدا بیامرزد بی بی را. بی بی که کُلفَت بامحبت خانه ی ما بود، من را از لب پنجره کشید کنار و نجات داد. من که در همان سنین کودکی به خوبی می دانستم سقوط از این پنجره مرگ قطعی ست، با شنیدن آوای داغون زندگی که از طبقه پایین خانه ی مان می آمد قصد پریدن کردم.

(جیغ) این چیه؟ این چیه؟!

(فریاد) گفتم بده من، بدش من.

حیوون… کثافت…

گفتم بدش من.

برو گمشو کنار. چاقو می کشی برای من لات بی سروپا؟

همین جا انقدر می زنمت که جنازتم پزشکی قانونی نشناسه، گفتم بدش من.

برای کودکی مثل من با آن مغز پیچیده اصلا تصویرسازی آنچه داشت در طبقه پایین خانه ی مان اتفاق می افتاد سخت نبود. من در دعوا صدای سکوت و صدای خفگی می شنیدم. تصویری که ساختم آن بود که پدر در حال خفه کردن مادر است، پس چرا من باید زنده بمانم وقتی فرزند یک جنگ رو به اتمامم.

چی کار می کنی مادرجان؟!

بی بی من را از دم پنجره گرفت، سپس در آغوش گرمش گرفت. من هم همانند یک کودک شروع کردم به گریستن. بی بی من را می بوسید و من را تسکین می داد اما من آغوش مادر را می خواستم، نه بی بی.

آن شب شبی وحشتناک بود. مادر در اتاقی جدا و پدر در اتاقی دیگر؛ مثل همیشه. سر و صورت زخمی پدر و گلوی سیاه شده ی مادر آن دو را به چهره ی سرطانی تبدیل کرده بود که من جرئت دیدن هیچ کدامشان را نداشتم. پدر از بیرون غذا گرفته بود و پشت درِ اتاقی که من و مادر در آن بودیم گذاشت. من که دلم غذای بیرون را می خواست از سر لجِ مادر با پدر مجبور شدم کوکوسبزیِ دو روزمانده را به زور از گلو پایین بدهم، چون مادر غذا را برنداشت. هنگام خواب با یک جنجال ساده و کمی کتک به زور به دستشویی رفتم و پس از آمدن به زور خوابیدم. معلوم بود که در این بازار جنگ کسی دیگر حوصله ی من را ندارد. منی که فقط آرزویم این بود دوباره در کنار هم غذا بخوریم؛ من، مادر و پدر.

جدول مشخصات
وزن 330 گرم
قطع

رقعی

نوع جلد

شمیز

نویسنده

حامد اسلامی

سال چاپ

1400

تعداد صفحه

295

بازنویسی
محصولات مشابه
نظرات کاربران

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “چرا خاک سرد بود؟”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما باید وارد حساب خود شده باشید تا قادر به اضافه کردن تصاویر در نظرات باشید.