(داستان های اسپانیایی،قرن 21م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 122 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
فرناندا تریاس |
سال چاپ |
1402 |
تعداد صفحه |
140 |
بازنویسی |
14021203 |
1,200,000 ریال
(داستان های اسپانیایی،قرن 21م)
دلم میخواهد آنقدر نمای پشتبام را در ذهنم تداعی کنم، آنقدر خوب به خاطر بسپارمش که نتوانم خاطره را از واقعیت تمیز دهم. پشتبامْ مأوای من بود؛ فقط آنجا بود که آنها نمیتوانستند بر من غلبه کنند. نمیدانم کِی بود که به ذهنم خطور کرد بروم بالای پشتبام. تمام عمرم آن درِ فلزی را انتهای راهپله میدیدم، اما هیچوقت پایم را نگذاشته بودم آن بالا. هیچکدام از اهالی ساختمان هم از پشتبام استفاده نمیکردند، چون نمیشد آنجا رخت پهن کرد یا صندلی چید یا استخرِ بادی گذاشت. هشداری چسبانده بودند روی در که میگفت به دلایل ایمنی، بههیچوجه در را باز نگذارید. اولین بعدازظهری که بدون برنامهریزی رفتم بالای پشتبام، هیچ فکر نمیکردم برایم اینقدر عزیز شود. مأوای من شود، مخفیگاه من شود. از آن بالا، آدمها آنقدر ریز بهنظر میرسیدند که دیگر خطرناک نبودند. آن پیرزنهایی که توی فروشگاه دیده بودم، از بالای پشتبام هیچچیز نبودند. آنجا هوا پاک بود؛ از اگزوز ماشینها و بوی گند خیابانها خبری نبود. دیوار کوتاه دورتادورِ پشتبامْ نرده نداشت. تقریبا رفتم لب پشتبام، اما بدنم را عقبتر از سرم نگه داشتم. کوشیدم ببینم چند متر با زمین فاصله دارم و ناگهان هوس کردم بپَرم.
وزن | 122 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
فرناندا تریاس |
سال چاپ |
1402 |
تعداد صفحه |
140 |
بازنویسی |
14021203 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.