(داستانهای فارسی،قرن 14)
0/5
(0 نظر)
وزن | 108 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | چیستا یثربی |
سال چاپ | 1403 |
تعداد صفحه | 112 |
بازنویسی | 14030114 |
900,000 ریال
(داستانهای فارسی،قرن 14)
چهارده ساله که بودم، عاشق پستچی محل شدم. خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم و نامه را بگیرم، او پشتش به من بود. وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و ریخت روی زمین! انگار انسان نبود، فرشته بود! قاصد و پیک الهی بود، از بس زیبا و معصوم بود! شاید هجده، نوزده سالش بود. نامه را داد. با دست لرزان امضا کردم و آنقدر حالم بد بود که بهزور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت. از آن روز، کارم شد هر روز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی! تمام خرجی هفتگیام برای نامههای سفارشی میرفت. تمام روز گرسنگی میکشیدم، اما هر روز یک نامهی سفارشی برای خودم میفرستادم که او بیاید و زنگ بزند، امضا بخواهد، خودکارش را بدهد و من یک لحظه نگاهش کنم و برود.
تابستان داغی بود. نزدیک یازده صبح که میشد، میدانستم الان زنگ میزند! پلههای حیاط را پرواز میکردم و برای اینکه مادرم شک نکند، میگفتم برای یک مجله مینویسم و آنها هم پاسخم را میدهند. مادرم در طبقهی اول خانهمان زندگی میکرد. اتاق من هم طبقهی اول بود، طبقهی دوم مهمانخانه بود. طبقهی سوم، پدر بود… حس میکردم پسرک کمکم متوجه شده است. آنقدر خودکار در دستم میلرزید که خندهاش میگرفت. هیچوقت جز سلام و خداحافظ حرفی نمیزد. فقط یکبار گفت: «چقدر نامه دارید! خوش به حالتان!» و من تا صبح آن جمله را تکرار میکردم و لبخند میزدم و به نظرم عاشقانهترین جملهی دنیا بود. چقدر نامه دارید! خوش به حالتان! عاشقانهتر از این جمله هم بود؟
وزن | 108 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | چیستا یثربی |
سال چاپ | 1403 |
تعداد صفحه | 112 |
بازنویسی | 14030114 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.