(داستانهای کودکان انگلیسی،قرن 21م،تصویرگر:ویل استیل)
0/5
(0 نظر)
وزن | 271 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | تانیا دل ریو |
سال چاپ | 1399 |
تعداد صفحه | 336 |
بازنویسی | 14030717 |
3,200,000 ریال
(داستانهای کودکان انگلیسی،قرن 21م،تصویرگر:ویل استیل)
وارن فریاد کشید: «اون داره چــیکــار میکنه؟» او قبلا هرگز چنین جادویی ندیده بود. پتولا او را کنار زد و خود از داخل دوربین نگریسـت. درحـالـیکه قـدری نگـران بهنظـر میرسید گفت: «داره از جادوی طناب استفاده میکـنه! مـا گاهـی از این جادو برای گرفتن جادوگرهای خبیثی که قصد فرار دارن استفاده میکـنیم… ولـی اون داره سعی میکنه از این جادو برای گرفتن هتل استفاده کنه!»
وارن گـــفت: «مـیخـواد اینطـوری ما رو از گرداب بیرون بکشه. چه فکر خوبی!»
پتولا گـفت: «فـقـط نمیدونم این جادو در مورد چیز بزرگی مثل هتل هم کارآیی داره یا نه. این جادوی سختیه. طنابها دوست ندارن درست رفتار کنن!»
از لبههـای شـیشـه مقداری آب به داخل پاشید و چراغها سوسو زدند. همـین سبب شد تا توجـه وارن مجـددا به اتاق کنترل معطوف شود. اسکچی سعی کرد با کمک شاخکهایش تکتک سوراخهایی را که ایجاد میشدند ببندد ولی تعداد آنها خیلی زیاد بود. منظرهی آنسوی شیشه، تصویر مبهمی از رنگهای آبی و سفید بود که به سرعت حرکت میکردند. گرداب در نزدیکی آنها به سرعت در حال چرخیدن بود.
وارن فریاد کشید: «فشار خیلی زیاده! هتل به زودی خرد میشه!»
فرمان شروع به تکان خوردن و لرزیدن کرد و نیروی آب نیز به تشکیلات ارتباطی ضربه وارد میکرد. صدای بلندی به گوش رسید و وارن قطعهی چوبی بزرگی را دید که ناگهان از جلوی شیشه گذشت و در میان کفهای گرداب ناپدید شد. وارن داد زد: «سکان از دست رفت! دیگه نمیتونیم کشتی رو هدایت کنیم!»
صدای راپرت بلندتر از صدای چوبهایی که در حال خرد شدن بودند به گوش رسید که میگفت: «نحسه! بدیمنه!»
صدای ترق بلندی به گوش رسید، اتاق کنترل را تاریکی فرا گرفت و در همان هنگام، حاضران در هتل فریادی سر دادند.
وزن | 271 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | تانیا دل ریو |
سال چاپ | 1399 |
تعداد صفحه | 336 |
بازنویسی | 14030717 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.