(نمایشنامه سوئدی،قرن 20م،انتخاب:محمد حامد)
0/5
(0 نظر)
وزن | 170 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | لارش نورن،لوتا لوتاس |
سال چاپ | 1400 |
تعداد صفحه | 183 |
بازنویسی | 14030423 |
1,950,000 ریال
(نمایشنامه سوئدی،قرن 20م،انتخاب:محمد حامد)
یاکوب: سعی کن یک کمی ساکتتر باشی. استر خوابیده.
روت: چهل و شش سالمه من، و قراره توی پاییز تولدم باشه! اگه اینجا هنوز باقی باشم… اگه داوید با اون ماشین بنزش نیاد دنبال من چهطور میشه؟ خونهی من اونجاست. مال اونجا هستم. همه چیزم اونجاست. همهی اونچه که من در تمام زندگیم، در سفرهای پژوهشی، از کنار و گوشهها روی هم جمع کردم، همهشون مال منه و به من مربوطه… هرکسی حق داره وارد خونهی خودش بشه. حیوونها هم حق دارن خونهای داشته باشن… حتا گوسالهی کوچولوی بی مادر هم حق داره یک جایی داشته باشه. یک جای امن و امان و راحت داشته باشه. اونجا، حالا هرجا که باشه، خونهشه اونجا دیگه!
مرد مسن: کاملا حق داری و درست میگی.
یاکوب: بعد یک عمر زندگی، احتیاج داره که تا جایی که امکانش باشه، استراحت کنه و راحت باشه!
(سکوت و سپس آهسته)
متاسفانه من باید همین الان برم. خیلی طولانی نمیشه بمونم.
(برمیخیزد)
بذارین راحت همینجا بمونه یه مدتی.
مرد مسن: چرا نه… اینجا کار دیگهای نمیکنیم.
یاکوب: نه… خوبه دیگه… خوشحالم دیدمتون.
( دوربیناش را بر میدارد و از استر چند عکس از چند زاویهی گوناگون میگیرد. همهجا آرام، بیصدا و خاموش. فقط انگشتان پیرشان گاهی تکان میخورد. مرد از آنها عکس میگیرد. همزمان عکسهایی از دوران کودکی آنها که نشسته یا ایستاده، خوابیده یا بیدار، نشان داده میشود.)
مرد مسن: نباید از کسی که خوابیده عکسی گرفت. چون که نمیتونه خودشو جمع و جور کنه.
یاکوب: نه… درسته… فکر کردم شاید بد نباشه عکس بگیرم. مثل یک خاطره انگار میتونه بمونه. خودش هم بعد میتونه ببینه.
مرد مسن: آره، توی ایام پیری تماشاشون میشه کرد.
وزن | 170 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | لارش نورن،لوتا لوتاس |
سال چاپ | 1400 |
تعداد صفحه | 183 |
بازنویسی | 14030423 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.