نامحرمان

شناسه محصول: 9786227945263 دسته:
وزن 557 گرم
قطع

رقعی

نوع جلد

شمیز

نویسنده

پروانه قدیمی

سال چاپ

1400

تعداد صفحه

516

بازنویسی

14030322

فروشگاه اینترنتی رشد بوک

گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا
ضمانت تعویض کالا
ارسال مستقیم از رشد بوک
پرداخت در 4 قسط با دیجی پی
ارسال سریع و آسان به سراسر ایران
قیمت کالا:

3,100,000 ریال

این محصول را با درگاه دیجی پی 4 قسطه بخرید

مراحل خرید قسطی از سایت
انتخاب محصول و اضافه کردن به سبد خرید
تسویه حساب و انتخاب درگاه هوشمند دیجی پی
انتخاب روش پرداخت(پرداخت اعتباری)
اعتبار سنجی و پرداخت نهایی
بررسی فنی

(داستان های فارسی،قرن 14)

0/5 (0 نظر)

از دانشگاه به خانه برمی‌گشتم که ماشینی جلوی پایم ترمز کرد. با دیدن آراز با آن تیپ دخترکشش که توی محله می‌تاخت، لبخندی روی لبم نشست. از کودکی علاقه‌ی خاصی به او داشتم، اما جرات نشان دادن این حس را نداشتم. با دیدن لبخندم، لبهایش کش آمد و دندانهای سفید و مرتبش را به رخ کشید. چشمان مشکیش برق شیطنتی داشت که دلم برایش غنج می‌رفت. کمی سمت شیشه خم شدم و با لحن دوستانه‌ای که همیشه بین ما جریان داست، گفتم:

-چی شده، دوباره این طرفا پلاسی؟ آقای خوش‌تیپ!

آراز خنده‌ای کرد و گفت:

-اومدم موش کوچولوی فامیل رو تا خونه اسکورت کنم. بپر بالا!

با شیطنت لبخندی زدم و مانند همیشه که با او کل‌کل می‌کردم، گفتم:

-برو داداش پی کارت… کسی بفهمه من توی ماشین تی‌تیشت نشستم؛ دیگه محلت نمی‌ذاره. می‌دونی که کسی تاب رقابت نداره.

-آخ آخ… چه بد… ترسیدم. حالا سوار شو تا بیشتر توجه دخترای خوشگل دانشگاهتون رو جلب نکردی؛ اونوقت حریف این همه کشته مرده‌ی مونث نمی‌شم.

-نه بابا چه جدیم گرفتی… حالا کی به تو نگاه می‌کنه تا من هستم. اخمی کرد و به یکباره با لحن جدی گفت:

-چشمی که سمت تو بچرخه، کورش می‌کنم.

سوار شدم و از این حرف قند توی دلم آب شد. همیشه هوادارم بود و برخلاف اینکه پدرم به او اعتماد نداشت، من خیلی باورش داشتم. کوله‌ام را روی پاهایم گذاشتم. با لبخندی سرخوش که از حضور او سرچشمه می‌گرفت، پرسیدم:

-چرا بابام نیومد؟ قرار بود دنبالم بیاد تا بریم انقلاب برای خرید کتاب.

آراز نیم نگاهی به صورتم انداخت. نگاهش رنگ خاصی داشت. مثل همیشه برق شیطنت نداشت. پسر عموی قلدر و تخسی بود، که قلب بی‌تابم را با هر رفتار سرکشانه اش به تکاپو می‌انداخت. عاشق همین جذبه و استقلالش بودم. هیچ وقت مجیز کسی را نمی‌گفت.

جدول مشخصات
وزن 557 گرم
قطع

رقعی

نوع جلد

شمیز

نویسنده

پروانه قدیمی

سال چاپ

1400

تعداد صفحه

516

بازنویسی

14030322

نظرات کاربران

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “نامحرمان”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما باید وارد حساب خود شده باشید تا قادر به اضافه کردن تصاویر در نظرات باشید.