(داستان های نوجوانان آمریکایی،قرن 21م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 151 گرم |
---|---|
نویسنده |
اس.ای.هینتون |
تعداد صفحه |
142 |
سال چاپ |
1402 |
نوع جلد |
شمیز |
قطع |
رقعی |
بازنویسی |
14030320 |
1,350,000 ریال
(داستان های نوجوانان آمریکایی،قرن 21م)
همینطور زل زده بود به زخمِ پهلوم. مثل یه خط سفیدِ برآمده شده بود. برنزهمرنزه هم نمیشد.
بهش گفتم: «تو یه چاقوکشی اینجوری شد. قضیه مال خیلی وقت پیشه.»
«میدونم. اونجا بودم.»
گفتم: «جدی؟ پس اونجا بودی.»
یه لحظه یاد دعوائه افتادم. عین این بود که داشتی فیلمش رو نگاه میکردی. استیو یه لحظه روش رو برگردوند. میشد فهمید که دلش نمیخواد چشمش به زخمهای دیگه بیفته. خیلی تو چشم نیستند، ولی دیدنشون هم اونقدر سخت نیست، اگه بدونی کجا رو باس ببینی.
خیلی یهویی گفت: «هی»، انگار که میخواست بحث رو عوض کنه، «میخوام دوستدخترم رو ببینی. باورش نمیشه. از چندسالگی هم رو ندیدهیم؟ سیزده؟ چهارده؟ خلاصه نمیدونم.» یه نگاهی بهم انداخت که شوخیوجدیش قاطی بود. «دوستدخترهای بقیه رو که قُر نمیزنی؟»
گفتم: «نه بابا. خودم یکی دارم.»
«یا دو تا یا سه تا؟»
گفتم: «فقط همین یکی. نمیخوام خودم رو تو دردسر بندازم، خدا میدونه حتی همین یکیش هم به اندازۀ کافی تومُخیه.»
گفت: «بیا یه قرارِ شام بذاریم. بشینیم راجع به روزهای خوش گذشته گپ بزنیم. پسر، تا حالا فقط چند بار…»
با اینکه تو حوصلهم نبود راجع به روزهای خوش گذشته حرف بزنیم، وقتی میخواست زمان و مکان قرار رو بگه، نپریدم تو حرفش. اصلش اون روزها رو یادم نیست.
داشت میگفت: «راستی_جیمز، دفعۀ اول که دیدمت ازت ترسیدم. فکر کنم گُرخیدم. میدونی یه لحظه خیال کردم کی هستی؟»
غرور و خشمم داشت به شکل یه مشتِ گرهکرده درمیاومد و غیرتم داشت یواشیواش گل میکرد.
«میدونی عینا شکل کی هستی؟»
گفتم: «آره» و همۀ خاطرات واسهم زنده شد. اگه استیو کاری نمیکرد که همه چی یادم بیاد، احتمالا از دیدنش خوشحال میشدم.
وزن | 151 گرم |
---|---|
نویسنده |
اس.ای.هینتون |
تعداد صفحه |
142 |
سال چاپ |
1402 |
نوع جلد |
شمیز |
قطع |
رقعی |
بازنویسی |
14030320 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.