(داستان های ترکی استانبولی،قرن 20م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 200 گرم |
---|---|
نویسنده |
زولفو لیوانلی |
سال چاپ |
1401 |
تعداد صفحه |
168 |
نوع جلد |
شمیز |
قطع |
رقعی |
بازنویسی |
14021212 |
650,000 ریال
(داستان های ترکی استانبولی،قرن 20م)
ماهیهایی که میگرفتند، کفاف مخارج زندگی را نمیداد. حالا اما ماهی گران شده؛ قیمت ماهی مرکب، هشتپا، صدف و میگو سر به فلک میزند، اما برکت دریا نیز رفته است. دیگر به همان راحتی در هر عمقی از دریا قلاب ماهیگیری را نمیکشیدند. کشتیهای ردیابدار که از دیگر دریاها میآمدند، عمق دریا را به هم میزدند. در سواحل، رستورانهای لوکسی بر پا شده بودند که برای خرید تازهترین ماهیها با یکدیگر رقابت میکردند. این در حالی بود که کسانی که آن ماهیها را میگرفتند، خود نمیتوانستند قدم به آن رستورانها بگذارند. با آن قیمتهای سرسامآور مگر ممکن بود؟ میگفتند که اهالی استانبول میآیند و درآمد یک ماه آنها را خرج یک وعده غذا میکنند. عدهای هم میگفتند که چنین پولی را صرف یک جام نوشیدنی در هتلهای لوکس میکنند. روستاییها اصلا فکرش را هم نمیکردند که پول بدهند و بیرون از خانه ماهی بخورند. برایشان عجیب بود. رستورانها مشتریهای خوبی بودند، اما این هم تغییر چندانی در درآمد ماهیگیرها ایجاد نمیکرد.
مصطفی همیشه دستان پدرش را به یاد میآورد. بزرگ، بیریخت، پینهبسته، دستانی که از حالت انسانی خارج شده بودند. هرگاه دستان پدرش را در دست میگرفت، احساس میکرد در حال لمس تنه یک درخت است. حالا دستان خودش هم شبیه دستان پدر شده بودند. پدر مرحومش مرد خشنی بود، همیشه سیگار به لب داشت و همین سبب مرگ زودهنگامش بر اثر سرطان ریه شده بود. قایق کهنهاش را فروخته و بدهیهایش را داده بودند.
صدای موتور به خانههای بیدار خلیج برخورد کرد و تا دیگر ساحلها امتداد یافت. طوفانی سهروزه دریا را به هم ریخته و ساحل را مشتباران کرده بود، اما حالا آرامش عمیقی داشت.
وزن | 200 گرم |
---|---|
نویسنده |
زولفو لیوانلی |
سال چاپ |
1401 |
تعداد صفحه |
168 |
نوع جلد |
شمیز |
قطع |
رقعی |
بازنویسی |
14021212 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.