(نمایشنامه ی آمریکایی،قرن 20م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 94 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | المر رایس |
سال چاپ | 1399 |
تعداد صفحه | 88 |
بازنویسی |
170,000 ریال
(نمایشنامه ی آمریکایی،قرن 20م)
خانم صفر (سکوت را میشکند.) خب، خیلی لطف کردی که اومدی خونه. فقط یه ساعت دیر کردی و یه ساعت هم چیزی نیست. شام توی یه ساعت خیلی سرد نمیشه. و این مسئله که امشب هم کلی مهمون داریم اصلا اهمیتی نداره. (شروع میکنند به غذاخوردن.)
یعنی اونقدری درکت نمیرسه که سرِوقت بیای خونه؟ مگه بهت نگفتم امشب کلی مهمون داریم؟ نمیدونستی خانوادهی یک دارن میآن؟ و خانوادهی دو و سه و چهار و پنج و شش؟ بهت نگفتم سرِوقت بیا خونه؟ انگار با دیوار حرف زدم. (چند دقیقهای در سکوت غذا میخورند.)
فکر کنم کار مهمتری داشتی انجام بدی، مثلا نگاهکردن به تابلوی امتیازات. یا شایدم دوتا بچه باهم دعواشون شده و تو پادرمیونی کردی از هم جداشون کنی؟ مطمئنا کار مهمی داشتی. اصلا عجیبه که وقت کردی بیای خونه. تو زندگی پرمشقتی داری، یه زندگی واقعا پرمشقت. وارد خونه میشی، کلاهت رو آویزون میکنی و شروع میکنی به غذاخوردن. منم کل روز توی آشپزخونه با اون هوای گرمش برای تو شام آماده میکنم و منتظر میمونم ببینم کی افتخار میدی بیای خونه! (دوباره در سکوت به غذاخوردن ادامه میدهند.)
شاید رئیس تا دیروقت نگهت داشته. بهت گفته چه آدم مهمی هستی و اگه تو نبودی که بیستوپنج سال با قلمت روی کاغذ یه چیزایی بنویسی خدا میدونه چه بلایی سر فروشگاهشون میاومد. مدال طلایی که به سینهت زده کجاست؟ یه زنِ پیر و کور اون رو ازت گرفته یا وقتی رئیس داشته میرسوندتت خونه روی صندلی لیموزین اون جاش گذاشتی؟ (دوباره چند دقیقهای سکوت برقرار میشود.)
شرط میبندم یه ترفیع خیلی خوب بهت داده، درسته؟ شاید از طبقهی سوم بردتت طبقهی چهارم. ترفیع؟ امکان نداره ترفیع گرفته باشی. فقط کافیه یه آگهی توی روزنامه بزنن، هزار نفر مثل تو ریخته توی خیابون. من که میدونم تا بیستوپنج سال دیگه هم سر همین کاری ـ البته اگه تا اونموقع فراموش نکرده باشی چطور عددا رو باهم جمع کنی.
وزن | 94 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | المر رایس |
سال چاپ | 1399 |
تعداد صفحه | 88 |
بازنویسی |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.