(داستانهای ایتالیایی،قرن 21م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 382 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | جولیو لئونی |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحه | 362 |
بازنویسی | 14020607 |
2,500,000 ریال
(داستانهای ایتالیایی،قرن 21م)
پالرمو، تابستان ۱۲۴۰ میلادی
تلألؤ سرخفام غروب از میان شاخوبرگ درختان میگذشت و پوست طلاییرنگ لیموها را به آتش میکشید.
باغ میان ردیفی از ستونهای مرمر محصور بود و نسیمی که از جانب دریا میوزید رایحهی غلیظ گلها را در فضا میپراکند.
امپراتور بر تلّی از مخدههای بنفش تکیه زده بود و خطوط هندسیای را که بر زمین نقش شده بود با چشم دنبال میکرد. میوهی یکی از درختان لیمو را که بر زمین افتاده بود برداشت و به مرد جوانی که کنارش ایستاده بود نشان داد. کمی تأمل کرد، بعد پرسید:
«خب، فکر میکنی زمین چه شکلی باشد؟»
گوئیدو بوناتی، اخترشناس دربار، بااطمینان گفت:
«شکل یک کرهی توپُر که از بالاوپایین کمی آن را کشیده باشند.»
فردریک کمی به این کلمات فکر کرد. بعد ناگهان انگشتانش را باز کرد و اجازه داد میوه بر زمین بیفتد و بغلتد. این بار از مصاحب دومش، مرد رنگپریدهی موقرمزی که صورتش پر از لک بود و کمی دورتر از دیگران نشسته بود پرسید:
«و چه چیزی زمین را سر جایش نگهمیدارد؟»
پرآوازهترین دانشمند عالم مسیحیت و مایهی مباهات دربارِ فردریک پاسخ داد: «دست خداوند.»
اندام نحیف مایکل اسکات از شدت لاغری از ترکههایی که برای ساخت داربست درختان مو به کار میبستند دست کمی نداشت.
«و بلندای افلاکی که خداوند در آنها ساکن است تا کجاست؟ جوابی برای این سؤال داری، گوئیدو؟»
اخترشناس میوهی افتادهبرزمین را با دست چپش برداشت و پاسخ داد: «تا آنجایی که نورشان که همان نور الهی است میرسد، عالیجناب.»
«و بعد از آن نور چیست؟»
مایکل اسکات انگشتش را به سمت آسمانگرفت و پاسخ داد:
«همانطور که در انجیل آمده بعد از آن تاریکی محض است، هر آنچه پس از نور باقی مانده بود به عرصهی حیات فراخوانده شد.»
وزن | 382 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | جولیو لئونی |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحه | 362 |
بازنویسی | 14020607 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.