(نمایش نامه فرانسوی،قرن 20م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 154 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | اریک امانوئل اشمیت |
سال چاپ | 1403 |
تعداد صفحه | 128 |
بازنویسی | 14030503 |
1,100,000 ریال
(نمایش نامه فرانسوی،قرن 20م)
ریشارد: برمىگردم. فقط پنج دقیقه.
زن با لبخند تسلیمآمیزى قبول مىکند که او برود.
دیان: برو.
ریشارد: (با دلسوزى) پنج دقیقه تاب مىآرى؟
دیان: شاید.
ریشارد: قسم بخور.
دیان: نه، عواقبش پاى خودت. تو چى؟ تو تاب مىآرى؟
ریشارد: سعى مىکنم. من یکى قسم مىخورم.
مرد دور مىشود، خوشلباس است و وقار و اعتمادبهنفس مردانى را دارد که موردپسندند و خوب مىدانند که دوستشان دارند.
از طرف دیگر صحنه خانم پومره، مادر دیان، وارد مىشود و مىبیند که ریشارد دارد از سالن بیرون مىرود.
خانم پومره: کجا داره مىره؟
دیان: روزنامه بخره.
خانم پومره: اى واى! باز هم یک جدایى؟
دیان: البته چنددقیقهای.
خانم پومره: (مىزند زیر خنده.) چه مصیبتى! من کمکت مىکنم که این عذاب رو تحمل کنى. (هر دو مىخندند.) آروم نفس بکش، خودت رو رها کن، فکر کن براى اینکه به دکهى روزنامهفروشى برسه لازم نیست از کوچه رد بشه و یادت باشه که این اواخر هواپیماها زیاد روى شهر پاریس سقوط نمىکنن. خوبى؟
دیان با حالت بازیگوشانهاى تأیید مىکند، درحالىکه خانم پومره محض تفریح حالت غمگینى به خود مىگیرد.
خانم پومره: مىمونه روباهها! آره! مردم زیاد فکرش رو نمىکنن، ولى هیچ بعید نیست که یک روباهى یکهو از باغى بپره بیرون و ساق پاى چپش رو گاز بگیره! شاید هم پاى راستش رو!
دیان: (او هم با طنز به بازى ادامه مىدهد.) آره حق با توئه، آدمها زیاد به این موضوع فکر نمىکنن.
خانم پومره: در این صورت وقتى بر مىگرده زخمیه، چشمهاش از حدقه در اومده…
دیان: … آب دهنش سرازیره…
خانم پومره: … تب داره…
دیان: … مبتلا شده…
خانم پومره: … و بیماریش مسریه…
وزن | 154 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | اریک امانوئل اشمیت |
سال چاپ | 1403 |
تعداد صفحه | 128 |
بازنویسی | 14030503 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.