(گزارش:کاوه گوهرین)
0/5
(0 نظر)
وزن | 1003 گرم |
---|---|
نویسنده |
ابوالقاسم فردوسی |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
792 |
نوع جلد |
زرکوب |
قطع |
وزیری |
بازنویسی |
14030827 |
7,950,000 ریال
(گزارش:کاوه گوهرین)
به فرمان یزدان پیروزگر
به داد و دهش تنگ بستم کمر
وزان پس جهان یکسر آباد کرد
همه روی گیتی پر از داد کرد
نخستین یکی گوهر آمد به چنگ
به آتش ز آهن جدا کرد سنگ
از پس مرگ گیومرت، نواده او هوشنگ پور سیامک، افسر شاهی بر سر نهاد و بر اورنگ نشست. گویند او چهل سال بر ملک خویش فرمان همی راند. او مردمان را گفت: مرا پادشهی هفت کشور است و به فرمان خدای دانا و توانا داد ستم دیدگان خواهم ستاند. پس به دادگری و بخشش کوشش کرد و سرزمینها آباد ساخت. او با خرد خویش در یافت که آهن از سنگ توانید جدا کردن و با دستاوردی چنین آهنگری آموخت مردمان را. تبر و تیشه و اره را او فرمود ساختن، اینگونه بود که کار کشت مندی به روزگار او چنان بود که حاصل کشت و کار و درو را انبانی نبود تا گندمها در آن بینبارند و چنین شد که همگان بیخستگی کار میورزیدند تا نانی به کف آرند و به آسایش خورند و به پرستش ایزد استوار باشند. تا آن دوران، بسان روزگار گیومرت، مردمان از میوه و بر درختان خوردی و درختی نکاشتی. لیکن چنان شد به دوره هوشنگ باشندگان هم درخت کاشتی و هم از برای پوشش جز پوست جانوران و ددگان و نیز پلنگینه، دیگر روشها بیاموخت. یافتن راز آتش و برافروختن آن نیز به هوشنگ رسانند. اندر داستان است که روزی هوشنگ با همراهان از دامان کوهساری میگذشت، به ناگاه ماری سخت درشت اندام با دو چشم یاقوت گون از میان سنگها بر آمد. اسپان همه برمیدند. هوشنگ به یاد کرد خدای، سنگی بر گرفت و بر مار سیاه افکند. مار به چستی برجست و بگریخت، اما سنگ بر دیگر سنگ فرود آمد و از شراره آن آشتی برگرفت دوژه زار را. و اینگونه راز آتش فاش گردید.
وزن | 1003 گرم |
---|---|
نویسنده |
ابوالقاسم فردوسی |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
792 |
نوع جلد |
زرکوب |
قطع |
وزیری |
بازنویسی |
14030827 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.