(داستان های کوتاه فارسی،قرن 14)
0/5
(0 نظر)
وزن | 208 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
محمدرضا صفدری |
سال چاپ |
1401 |
تعداد صفحه |
192 |
بازنویسی |
14040209 |
1,750,000 ریال
(داستان های کوتاه فارسی،قرن 14)
چند روز بعد، جسد ورمکردهی پدر از دریا بالا میآید و خانه به دوشی شروع میشود. عمویت، السنو، میرود آبادان تو شرکت نفت کار پیدا میکند. تو و مادر هم میروید. تازه پا به راه شدهئی، و مادر شبها باقلا پخت میکند و صبح تو خیابان میفروشد. اگر یادت باشد، نگاه دریده شاگرد شوفرها را میبینی که از چاک پیراهن مادر میرود پایین. یا وقتی میخواهند یک قرانی را بهش بدهند دستش را فشار میدهند و زیر لب چیزی میگویند و مادر، رو ناچاری، از جلو قهوهخانه بلند میشود و میرود جای دیگر، اما کجا؟ هر جا برود لاشخورها نشستهاند.
وزن | 208 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
محمدرضا صفدری |
سال چاپ |
1401 |
تعداد صفحه |
192 |
بازنویسی |
14040209 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.