-10%
(داستان های فارسی،قرن 14)
0/5
(0 نظر)
وزن | 90 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | جلال آل احمد |
سال چاپ | 1400 |
تعداد صفحه | 80 |
بازنویسی | 14020530 |
500,000 ریال قیمت اصلی 500,000 ریال بود.450,000 ریالقیمت فعلی 450,000 ریال است.
(داستان های فارسی،قرن 14)
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. یک کمندعلی بکی بود، یک باغ داشت. تو باغش هم دوازده تا کندوی عسل داشت. کندوها را سینهکش آفتاب، وسط سبزهها و گلها، زیر درختهای سیب و زردآلو، روی سکو کار گذاشته بود و زمستان که میشد، جلوی انباری اتاق بالاش را خالی میکرد و کندوها را تو درگاهیش میچید و سالی پنجاه من عسل میفروخت. دیگر نه غصهای داشت، نه دلهره و نه شب بیداری و نه آبیاری و نه لازم بود داسغاله بردارد و صبح تا غروب زیر آفتاب درو کند. درست است که کمندعلی بک مزرعه هم داشت، بستان هم داشت، دو سنگ هم از قنات بالا آسیاب، سهم آباء اجدادیش بود، باغ تو دهش هم از باغهای سوگلی بود -درست است که سالی هفتاد خروار گندم و جو میفروخت و پنج خروار کشمش، صیفی کاریش هم از اول تابستان تا وسطهای قوس، خیار و خربزه و کلم و چغندر میداد- همه اینها درست؛ اما چیزی که تو همه دهات اطراف مایه اسم و رسم کمندعلی بک بود، همین دوازده تا کندوی عسل بود که نه پولی بالاش داده بود و نه زحمتی پاش کشیده بود. سال میآمد و سال میرفت و کمندعلی بک یک دفعه کندوها را جابهجا میکرد و یک دفعه هم کندوهای تازه را که با ترکههای انار و تبریزی بافته بود، بغل کندوهای قدیمی میگذاشت تا زنبورها که زیاد میشوند و جاشان تنگ میشود، جا و مکان تازه داشته باشند. دیگر باقیش با خود زنبورها بود که از شب عید تا شب چله میآمدند و میرفتند و عسل درست میکردند. کندو هم نه مثل گندم بود که سن بزند و ملخ بخورد و نه مثل میوه که شته بگیرد و کرم بگذارد. دهاتیهای دیگر هی جان میکندند تا یک تخم را ده تخم کنند و شب بیداری میکشیدند تا آب صیفیکاریشان پسو پیش نشود و کمندعلی بک با خیال راحت سبیلهایش را میتابید و دم مسجد ده چپق میکشید و به همه افاده میفروخت.
وزن | 90 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | جلال آل احمد |
سال چاپ | 1400 |
تعداد صفحه | 80 |
بازنویسی | 14020530 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.