(داستان های انگلیسی،گروه سنی:ج(10تا11سال)،تصویرگر:جیم فیلد)
0/5
(0 نظر)
وزن | 238 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
جی کی رولینگ |
سال چاپ |
1400 |
تعداد صفحه |
256 |
بازنویسی |
750,000 ریال
(داستان های انگلیسی،گروه سنی:ج(10تا11سال)،تصویرگر:جیم فیلد)
تا این حرف از دهان جک درآمد، حالت عجیبی را در دلش احساس کرد. انگار در آسانسور داشت با سرعت پایین می رفت. در همان وقت تخت و رختخوابش به سرعت بزرگ می شدند، طوری که دیگر نمی توانست زمین را ببیند. از ترسش خواست از جایش بلند شود ولی روی چین ملافه لغزید و با صورت روی تخت افتاد.
چند ثانیه بعد، جک متوجه شد که تخت بزرگ نشده است. خودش کوچک شده بود. وقتی موفق شد بلند شود و بایستد، دید که چین و چروک های ملافه اش مثل توده های برف عظیم شده اند. حتی فکر این که کسی با گفتن چند کلمه تا این حد کوچک شود، خیلی ترسناک بود و جک خیلی خوشحال بود که لحافش جان نگرفته بود چون اگر می خواست می توانست دورش بپیچد و او را خفه کند.
خوک کریسمس از کف اتاق به او گفت: «از گوشه ی لحاف لیز بخور و بیا پایین! بیا دیگه، خیلی آسونه!»
اما کار آسانی نبود؛ با این حال جک نهایت تلاشش را کرد و بعد از فرود ترسناکی که آخرش تالاپی بر زمین افتاد، بالاخره کنار خوک کریسمس فرود آمد. حالا هر دو درست هم قد بودند: بیست سانتی متر.
خوک کریسمس گفت: «خب دیگه، خداحافظ همگی. از دیدارتون خوشحال شدم.» و راه افتاد که سمت در اتاق جک برود.
بعضی از چیزها سعی کردند آن ها را از رفتن منصرف کنند. کوسه ی پلاستیکی کوچکی که جک آن را از مرکز موجودات دریایی خریده بود، باله هایش را به زمین کوبید و گفت: «آهای خوک، عقلتو به کار بنداز! به کاری که داری می کنی فکر کن!»
خوک کریسمس به پایین در اتاق تکیه داد و در باز شد و گفت: «من فکرهامو کرده ام، خیلی ممنون.»
آدم ماشینی کوچکی که جک یک بار با خرید همبرگر آن را جایزه گرفته بود و مدتی پیش آن را پرت کرده و به دیوار کوبیده بود، گریه کنان گفت: «تا حالا هیچ بچه ی زنده ای پاش به سرزمین گمشدگان نرسیده!»
وزن | 238 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
جی کی رولینگ |
سال چاپ |
1400 |
تعداد صفحه |
256 |
بازنویسی |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.