(داستانهای فرانسه،قرن 19م،تصویرگر:امیل بایار)
0/5
(0 نظر)
وزن | 1794 گرم |
---|---|
قطع |
پالتوئی |
نوع جلد |
زرکوب |
نویسنده |
ویکتور هوگو |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
2102 |
بازنویسی |
14031225 |
19,800,000 ریال
(داستانهای فرانسه،قرن 19م،تصویرگر:امیل بایار)
هنگامی که به آخرین پله رسید، هنگامی که این شبح لرزان و هولناک در برابر هزار و دویست تفنگِ ناپیدا بر فراز این تل سنگ و چوب ایستاد و گویی نیرومندتر از مرگ در برابر مرگ قد علم کرد، سنگر در تاریکی چون کوه مینمود.
سکوتی که تنها در لحظههای شگرف پدید میآید بر فضا حکمفرما بود.
در میان این سکوت، پیرمرد پرچم سرخ را به اهتزار درآورد و فریاد زد:
– زنده باد انقلاب! زنده باد جمهوری! برادری! برابری! و مرگ!
از سنگر نجوایی آهسته و تند به گوش رسید، مانند آنکه کشیشی شتابان دعایی را زیر لب زمزمه کند. شاید کمیسر پلیس بود که در سمت دیگر کوچه گشت میزد.
سپس همان صدایی که در ابتدا فریاد زده بود «آنجا کیست» فریاد زد:
– بروید عقب!
آقای مابوف، رنگپریده، حیران، با چشمان درخشان از شعلههای شومِ سرگشتگی، پرچم را بالای سرش برد و فریاد زد:
– زنده باد جمهوری!
صدا گفت:
– آتش!
شلیک دوم مانند گلولهی توپ بر سنگر فرود آمد.
پیرمرد روی زانوانش خم شد، دوباره برخاست، پرچم را رها کرد و از پشت سر، چون تکهای چوب، با تمام طول قامتش به زمین افتاد و دو دستش چلیپاوار روی سینهاش فرود آمد.
وزن | 1794 گرم |
---|---|
قطع |
پالتوئی |
نوع جلد |
زرکوب |
نویسنده |
ویکتور هوگو |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
2102 |
بازنویسی |
14031225 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.