(فوتبالیست های ایتالیا،جیانلوئیجی بوفون،1978م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 137 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
جیانلوئیجی بوفون |
سال چاپ |
1402 |
تعداد صفحه |
107 |
بازنویسی |
14031029 |
1,180,000 ریال قیمت اصلی: 1,180,000 ریال بود.1,062,000 ریالقیمت فعلی: 1,062,000 ریال.
(فوتبالیست های ایتالیا،جیانلوئیجی بوفون،1978م)
با پایان دوران نوجوانی، بسیاری از چیزها به پایان میرسد، پوستاندازی میکنید، جنبههای خاصی از زندگی که به نظر مهم میآمدند ارزش خود را از دست میدهند، برخی عادتها خیلی کمرنگ، یا خیلی پررنگ میشوند؛ بنابراین فعالیت من بهعنوان یک اولترا به پایان رسید. دیگر فکر نمیکردم که باید بهعنوان یک انسان جاافتاده، بازیکنی معروف و کسی که عضو تیم ملی است در زمینهی طرفداری افراط کنم. در عوض، این اتفاق سالها بعد در فلورانس رخ داد. بازی فیورنتینا- پارما در جام حذفی بود و من بازی نمیکردم. به خاطر ندارم که بهخاطر مصدومیت بود یا بیرون بودم چون دروازهبان ذخیره در جام حذفی بازی میکرد. خودم، با ماشینی که آن زمان زیر پایم بود، یک پورشه، به دیدن بازی رفتم. آن را در پارکینگ زیرزمینی فرانچی گذاشتم و با خونسردی مسابقه را تماشا کردم. مشکلات در پایان بازی شروع شد، جایی که بعد از عبور از سطح شیبدار خروجی، دیدم که طرفداران فیورنتینا مسیر را مسدود کردهاند. سپس کارمندان مرا به آن طرف استادیوم بردند و به منطقهای هدایت کردند که اتوبوسهای طرفداران پارما آنجا بودند و پلیس آنها را تا خروجی بزرگراه همراهی میکرد. بسیاری از آنها را میشناختم، بارها من را تشویق کرده بودند. یکی از آنها به نام ولپو، بهدلیل پرتاب اشیایی بین هواداران صورت خونینی داشت. به او گفتم: بیا، همراهم بیا، اول صورتت را درست کنیم و بعد تو را به خانه میبرم». در حال رفتن بودیم که چند اتوبوس جلوی ما توقف کردند و بعضی هواداران برای درگیری با هواداران حریف پیاده شدند. ولپو که مانند آنها لباس پوشیده بود نتوانست خودش را کنترل کند و از ماشین من پیاده شد تا از «همکارانش» حمایت کند.
مشکل بزرگی در قسمت گیشههای دریافت اتفاق افتاد. گزارش شد و پلیس ستون را متوقف کرد تا دنبال اولتراهای درگیر نزاع بروند. حتی مشخصات ماشین من را هم داشتند، پس به سمت من و ولپویی که همراهم بود هدایت شدند. هر دو پنهان شدیم، اما او که در این شرایط بسیار باتجربهتر بود قبل از اینکه بفهمم تبخیر شد. قبل از اینکه من را بشناسند چند تایی باتوم خوردم. حداقل این چیزی بود که بعدا گفتند. در واقع فکر میکنم خیلی خوب میدانستند چه کسی درون ماشین است.
وزن | 137 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
جیانلوئیجی بوفون |
سال چاپ |
1402 |
تعداد صفحه |
107 |
بازنویسی |
14031029 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.