(داستان های نوجوانان آمریکایی،قرن 20م،تصویرگر:نانسی سیپل کارپنتر)
0/5
(0 نظر)
وزن | 109 گرم |
---|---|
قطع |
جیبی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
فرانسس الیزا هاجسون برنت |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
112 |
بازنویسی |
14030820 |
1,200,000 ریال
(داستان های نوجوانان آمریکایی،قرن 20م،تصویرگر:نانسی سیپل کارپنتر)
بارش باران یک هفتهای ادامه داشت و مری بیشتر از قبل به اتاق کالین میرفت و برایش حرف میزد و او با شوق گوش میکرد. بعضی وقتها مری برای کالین کتاب میخواند و گاهی کالین برای او. اما اغلب با هم حرف میزدند. مرسی سعی میکرد در مورد باغ مخفی احتیاط کند. میخواست بفهمد آیا کالین از آن پسرها هست که بتواند رازی را به او بگوید یا نه. او هیچ شباهتی به دیکون نداشت، اما ظاهرا از فکر باغ چنان خوشش آمده بود که مری فکر میکرد شاید بتوان به او اعتماد کرد. مری در فکر بود که آیا ممکن است روزی کالین بتواند به باغ مخفی برود یا نه. شاید اگر هوای تازه به او میخورد و با دیکون و سینه سرخ آشنا میشد و میدید که همه چیز در حال رشد است، زیاد به مرگ فکر نمیکرد. از زمانی که مری دوست او شده بود، تغییری در کالین ایجاد شده بود، هرچند که خودش این را نمیدانست. قبل از آن، هر روز اوقات کالین تلخ بود و برای گذراندن روز برنامهای نداشت. حالا یک هفته بود که تمام اوقات، خوب به نظر میرسید. با اینهمه چیزی که خانم مدلاک و بقیهی خدمتکاران را در طی این هفته متعجب کرد، صدای خندهای بود که از اتاق کالین میآمد.
اولین روزی که آسمان صاف و آبی شد، مری صبح زود از خواب بیدار شد و پنجره را باز کرد. همین که نسیمی تازه و خوشبو به صورتش خورد، فریاد زد: «نمیتوانم صبر کنم. میخواهم باغ را ببینم!»
و بهسرعت لباسهایش را پوشید و به طرف باغ دوید. توی باغ دیکون را دید که روی چمن زانو زده و دارد سخت کار میکند. فریاد زد: «وای! دیکون! چطور توانستی این قدر زود به اینجا بیایی؟ خورشید تازه طلوع کرده.»
وزن | 109 گرم |
---|---|
قطع |
جیبی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
فرانسس الیزا هاجسون برنت |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
112 |
بازنویسی |
14030820 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.