(داستان های آمریکایی،قرن 21م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 394 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
بلیک کراوچ |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
456 |
بازنویسی |
14030711 |
3,200,000 ریال
(داستان های آمریکایی،قرن 21م)
کتابی در دست داشت و یک بطری شامپاین کروگ پیش رویش روی پیشخان بود.
کنارش روی یک چهارپایه نشستم و نشانم را روی پیشخان گذاشتم. نشان من شمایل یک عقاب سرسفید بود که بالهایش را دور مارپیچ دورشتهای مولکول دیانای حلقه کرده بود. مدتی طولانی سورن هیچ واکنشی از خودش نشان نداد. حتی به شک افتادم که شاید برق نشان را زیر نور چراغهای سقفی بار ندیده باشد، اما بعد سرش را برگرداند و به من نگاه کرد.
لبخندی تحویلش دادم.
کتاب را بست. اگر هم نگران بود، نگرانی را در چهرهاش بروز نداد. فقط با آن چشمهای آبیرنگش که مشخصه بارز اهالی اسکاندیناوی است، به من خیره شد.
گفتم: «سلام هنریک، من رمزی هستم، مامور اداره حفاظت از ژنها.»
«میشه بگین چه خطایی از من سر زده؟»
سورن سی و سه سال داشت و اهل اسلو بود، اما در لندن درس خوانده بود. مادرش آنجا دیپلمات بود. حرف که میزد، ته لهجه لندنیاش را میشد تشخیص داد.
«میتونیم بیرون از اینجا دربارهش حرف بزنیم.»
مشروبفروش که نشان من را دیده بود، حالا نگاهش به ما بود. احتمالا نگران بود که صورت حسابش پرداخت نشود.
سورن گفت: «من چند دقیقه دیگه باید سوار هواپیما بشم.»
«تو نمیری توکیو. امشب نمیری.»
سورن دندانهایش را روی هم فشار داد و برقی در چشمانش درخشید. موهای بلوندش را که روی صورتش ریخته بودند، پشت گوشهایش جمع کرد و مشروبفروشی را از نظر گذراند. بعد به بیرون و به مسافرهایی نگاه کرد که داشتند در سالن فرودگاه راه میرفتند.
گفتم: «اون خانومه رو میبینی که پشت سر ما روی اون چهارپایه نشسته؟ همون که موهای بلوند بلند داره و بادگیر سورمهای تنشه؟ اسمش هست نتمن. همکار منه. مامور اداره حفاظت از ژنهاست. پلیس فرودگاه هم منتظر فرصته تا دستگیرت کنه. ببین، یا مثل بچه آدم پا میشی با من میآی یا به زور میبرمت. انتخاب با خودته، ولی همین الان باید تصمیم بگیری.»
وزن | 394 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
بلیک کراوچ |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
456 |
بازنویسی |
14030711 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.