(سرگذشتنامه فوتبالیست های اوکراین،آندری شوچنکو،1977م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 273 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | آندری شوچنکو،الساندرو آلچاتو |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحه | 253 |
بازنویسی | 14030826 |
1,980,000 ریال
(سرگذشتنامه فوتبالیست های اوکراین،آندری شوچنکو،1977م)
اتحاد جماهیر شوروی هنوز با پانزده جمهوری سوسیالیستی خود وجود داشت، پنج سال بعد منحل شد، اما هنوز شکافها آشکار بودند. سیاه چالههایی بیشازپیش بزرگتر که همه آنهایی که در کودکی با آنها بازی میکردم و خوش میگذراندم درون آنها گم شدند. مواد مخدر، الکل، اسلحه: اینها قاتلانشان هستند. آنها در نبردهای از پیش باخته جنگیدند، مردم در برخی مواقع از اعتقاد به هرچیزی دست میکشیدند و خودشان را رها میگذاشتند. تنها راه ممکن برای امرارمعاش را در جرم و جنایت – شدیدترین آنها – میدیدند. پلیس نمیتوانست به هیچکس کمک کند چون اغلب فاسد بودند. در دومینوی بیرحمی، علاوه بر دشمنان اصلی، دشمنان دیگری هم وجود داشتند: سربازان یکدیگر را نابود میکردند. میمردند. هیچ نوری وجود نداشت، فقط درجات مختلفی از تاریکی وجود داشت. همه کسانی که میشناختم خیلی زود شروع به انجام کارهای ناشایست کردند، در حدود 12 سالگی. فرزندان شر و ناامیدی از گناهان کشوری در حال فروپاشی بود.
در این بین، خواهر دیگری هم به خانواده پیوست. جوانتر و خاصتر. نیازمند مراقبت و عشق. دختر همه. معجزهای مورد انتظار. دختر کوچولویی که امید میداد، که باید در کنار ما بزرگ میشد و ما درکنار او. به یکدیگر آموزش میدادیم، یاد میگرفتیم که همدیگر را بشناسیم، که به هم احترام بگذاریم، هرروز، سکوت پشت سکوت، آغوش پشت آغوش. همان قلب، همان خون، همان روح پاک و بیریا. همان میل به درک همدیگر و دیگرهرگز رها نکردنمان. درک آنچه فراتر از اولین شیونها، اولین گریهها بود، با اشکهایی که در بین شادی فوران میکرد و صادقانه چهرهبهچهره جاری میشد: اینکه این حالات به دوستان، بستگان یا غریبهها تعلق داشت هیچ تفاوتی نمیکرد. کوچکترین جایی برای درد باقی نمانده بود، نوزاد تازه متولد شده در آغوش گرفته شده بود و به ما اجازه میداد با نیروی زندگی او حرکت کنیم. نیرویی مُسری، باشکوه، ناب و خالص.
او اوکراین نام داشت.
اوکراینِ مستقل.
سه اشتباه از یوونتوس، دو تا از میلان. نوبت من رسید. نستا باید یک چیز ضروری به من میگفت:«اگه گلش کنی، قهرمان اروپا هستی.» نفسش برگشته بود.
از مرکز زمین تا نقطه پنالتی: پیادهروی روی ماه، چهل متر از همهچیز. شِپاکوف، چرنوبیل، بابا، مامان، خواهرم، دوستان مُردهام، آن دوران در آگروپولی، نخی که با آن کفشهای ایان راش را وصله میزدم، کسانی که در آزمون فوتبال دانشگاه مرا رد کردند.
آره، مخصوصا آنها.
وزن | 273 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | آندری شوچنکو،الساندرو آلچاتو |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحه | 253 |
بازنویسی | 14030826 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.