(نمایشنامه آمریکایی،قرن 20م)
0/5
(0 نظر)
| وزن | 122 گرم |
|---|---|
| نویسنده |
آرتور میلر |
| سال چاپ |
1403 |
| تعداد صفحه |
130 |
| نوع جلد |
شمیز |
| قطع |
رقعی |
| بازنویسی |
14040721 |
1,620,000 ریال
(نمایشنامه آمریکایی،قرن 20م)
تام: (آهی از سر خستگی می کشد- البته خودش هم بدش نمی آید. سر پایین می اندازد و به انجلا می نگرد و احساس قدرت می کند…)
جونم واسه ت بگه، اون موقع ها کلیسا خیلی تو اداره پلیس مهم بود. مثلا اگه پلیسی از فاحشه ها شیتیل می گرفت… یا از مواد مخدر… کشیشه پوست سرش رو می کند.
انجلا: جدی؟ حتی مواد مخدر؟
تام: معلومه… اون موقع ها حتی مافیا هم طرف مواد مخدر نمی رفت…
انجلا: (با ناباوری) وای خدا.
تام: کلا دوره و زمونه فرق داشت. (پوزخند می زند.) مثلا یه دفعه من رو گذاشتن نگهبان پول ها تو دفتر استادیوم بانکی؛ این هوا پول روی میز بود. به یکی از کارمندها گفتم اگه می شه بگو یه هات داگ برام بیارن، چون حقوق بگیر دولت بودم، اونها چیزی از بابت کارم بهم نمی دادن. یارو گفت حتما، پنجاه سنت بده، بگم بیارن. فکرش رو بکن! نیم میلیون پول رو براشون محافظت می کردم یه هات داگ مجانی بهم ندادن.
انجلا: می تونم تصور کنم چه حالی داشتی… اون همه پول اونجا باشه… اون وقت حتی یه هات داگ بهت ندن. (ترس به چهره اش برمی گردد و ناگهان دلش شور می زند.) وای، خدا، تام…
تام: (صورت او را طرف خودش می چرخاند.) چی شده، عزیزم… یالا، به من بگو!
صبر می کند تا ضعف او فرو بنشیند، سپس دستش را می گیرد.
انجلا: توروخدا، تام- خواهش می کنم! التماست می کنم، تو تنها کسی هستی که من می خوام. دفعه آخر رو تا عمر دارم یادم نمی ره. تو فوق العاده ای، تام- توروخدا!
تام سرپا می ایستد، از حرکت ناغافل خویش ناراحت است. زن به هق هق می افتد، ضجه مویه می کند که چرا زندگی، مردی مثل تام نصیب او نکرده است… تام خم می شود و موی او را نوازش می کند.
| وزن | 122 گرم |
|---|---|
| نویسنده |
آرتور میلر |
| سال چاپ |
1403 |
| تعداد صفحه |
130 |
| نوع جلد |
شمیز |
| قطع |
رقعی |
| بازنویسی |
14040721 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.