-15%
کتاب محکم در آغوشم بگیر: هفت گفت و گو برای یک عمر زندگی با عشق اثر سو جانسون برای تمام افرادی است که به دنبال عشق جاودان هستند. زنها و مردها و به طور کلی هر فردی در هر موقعیت و فرهنگی که روابطش نیازمند اصلاحات باشد، میتواند از این کتاب بهره گیرد.
دکتر سو جانسون (Sue Johnson) مشاور خانواده است. او سعی میکند از طریق مشاوره دادن به افراد و خانوادهها، جنگ میانشان را پایان دهد. او کتاب محکم در آغوشم بگیر: هفت گفت و گو برای یک عمر زندگی با عشق (Hold me tight: seven conversations for a lifetime of love) را به سه بخش تقسیم کرده است. بخش اول به سوالات قدیمی در مورد عشق پاسخ میدهد، همچنین از تحقیقاتی در مورد در روابط خصوصی و عمیق مینویسد، این بخش فهمی تازه از عشق را به عشاق ارائه میدهد. بخش دوم در مورد نسخه کارامد و عملی درمان هیجان محور است و به شما میآموزد که چگونه پیوندی محکم و ماندگار در زندگیتان داشته باشید. بخش سوم به قدرت بیکران عشق میپردازد و به شما میکند که زخمهای ویرانگر ایجاد شده در زندگی را بهبود بخشید.
موضوعِ دعوای بین این دو نفر اصلاً مهم نیست. مهم این است که وقتی دو نفر به این پایه از اختلاف برسند به طور کلی نسبت به یکدیگر احساس کینه، احتیاط و میل به دوری پیدا میکنند و بعد از آن هر تفاوت یا اختلاف نظری را با دیدِ منفی نگاه میکنند و هر حرف بیربطی که از هم بشنوند را تهدیدی از جانب طرف مقابل میدانند و هر حرکت مبهمی برایشان بدترین معنا را به همراه دارد. دچار ترسها و تردیدهای بیدلیل میشوند و تماموقت باید آمادهی دفاع از خود و دفع حملهی طرف مقابل باشند. در این اوضاع حتا اگر بخواهند به هم نزدیک شوند هم نمیتوانند. در باب این وضعیت فقط میتوان آن ترانهی انگلیسی را تکرار کرد که میگوید: وقتی تمام روز با هم بگومگو داریم، چطور میتوانیم شب که شد یکدیگر را ببوسیم!
گاهیاوقات زنوشوهرها متوجه هستند که دارند حرفهای ناراحت کنندهای به هم میزنند. مثلاً یکیشان میگوید قبل از اینکه شریک زندگیاش چیزی بگوید، دقیقاً از حرفِ دلِ او خبر دارد و میداند که قرار است مورد انتقاد قرار بگیرد. به همین دلیل قبل از آغازِ هر حرفی، دیواری دور خودش میکشد تا آتش دعوا دامناش را نگیرد. این فرآیندها اینقدر خودکار و تکراری شدهاند که نمیتوان از آنها بیرون رفت یا جلوشان را گرفت. بیشترِ زنوشوهرها متوجه اتفاقی که دارد در ارتباطشان میافتد نیستند.
با عصبانیت و احساس درماندگی سعی میکنند راهی برای حل مشکلشان پیدا کنند و همیشه به این نتیجه میرسند که طرف مقابل سنگدل و انعطافناپذیر است یا اینکه برعکس، مشکل را بهسمت خود میتابانند و مثل کارول میگویند: «شاید این منم که واقعاً مشکل دارم. مادرم همیشه میگفت وای به حال اون کسی که عاشق تو بشه!» بعد نتیجه میگیرند که عشق دروغی بیش نیست و به هیچکس نمیشود اعتماد کرد.
0/5
(0 نظر)
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.