(اقتباس:ذبیح الله منصوری،داستان های فنلاندی،قرن 20م،2جلدی،باقاب)
0/5
(0 نظر)
وزن | 1739 گرم |
---|---|
نویسنده |
میکا والتاری |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
1000 |
نوع جلد |
زرکوب |
قطع |
وزیری |
بازنویسی |
11,650,000 ریال
(اقتباس:ذبیح الله منصوری،داستان های فنلاندی،قرن 20م،2جلدی،باقاب)
مردی که من او را به نام پدر میخواندم در شهر تبس یعنی بزرگترین و زیباترین شهر دنیا، طبیب فقرا بود و زنی که من وی را مادر میدانستم زوجۀ وی به شمار میآمد.
این مرد و زن، تا وقتی که سالخورده شدند فرزند نداشتند و لذا مرا به فرزندی خود پذیرفتند.
آنها چون ساده بودند گفتند مرا خدایان برای آنها فرستاده و نمیدانستند که این هدیۀ خدایان، برای آنها چقدر تولید بدبختی خواهد کرد.
مادرم مرا سینوهه میخواند زیرا این زن، که قصه را دوست میداشت اسم سینوهه را در یکی از قصهها شنیده بود.
یکی از قصههای معروف مصر این است که سینوهه برحسب تصادف، روزی در خیمۀ فرعون، یک راز خطرناک را شنید و چون دریافت که فرعون متوجه گردید که وی از این راز مطلع شده، از بیم جان گریخت و مدتی در بیابانها گرفتار انواع مهلکهها بود تا به موفقیت رسید.
مادرم نیز فکر میکرد من از مهلکهها گذشتهام تا به او رسیدهام و بعد از این هم از هر مهلکه جان به در خواهم برد.
کاهنان مصر میگویند اسم هر کس نمایندۀ سرنوشت اوست و از روی نام میتوان فهمید که به اشخاص چه میگذرد.
شاید به همین مناسبت من هم در زندگی گرفتار انواع مخاطرات شدم و در کشورهای بیگانه سفر کردم و به اسرار فرعونها و زنهای آنها (اسراری که سبب مرگ میشد) پی بردم.
وزن | 1739 گرم |
---|---|
نویسنده |
میکا والتاری |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
1000 |
نوع جلد |
زرکوب |
قطع |
وزیری |
بازنویسی |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.